............ ساری کم بود
چشمامو که باز کردم نفهمیدم کجام...
همه جا تاریک بود و هیچی معلوم نبود...
چشمام داشت عادت میکرد...
احساس میکردم یه چیز گرم مثل بدن یه نفر دیگه کنارمه...
ترسیدم!
امیدوار بودم که اون چیزی که فکر میکردم رو باهام نکرده باشه...
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
4 لایک
های،، تستت لایک شد؛
بک میدم خلاصه؛
میتونی برای جبران به اخرین تستم سر بزنی؟!. اینروزا کاربرا به تستای بامحتوا توجه ندارن متاسفانه.. ممنون میشم که با حمایتت هارتمو اکلیلی کنی))>>
پین کنی بهت شیرکاکائوهامو میدم خوشکله؛
چلا بقیش لو نمی زالی🥺
عصیصم من ششمم یکم وقتم کمه و از الان دارم میخونم ( امسال میرم ششم) برای نیزهوشان کیوتم....و خیلی خسته میشمو وقت ندارم ولی حتما براتون میزالم
اه دلکت می کنم خودم امسال میرم هشتم و پارسال هم من همینجوری بودم به هودت خیلی فشار نیار من که به نظرم موفق می شی 😉
جالب بود،، منتظر پارت بعدی هستم؛
فایتینگ>>TT♡
o-o ok
اه مثل همیشه ژالب بود 😉
مرسی عصیصم