6 اسلاید صحیح/غلط توسط: 💟Hermion انتشار: 1 سال پیش 362 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
های گایز... چون پارت اوله شاید اونقدرام جذاب نباشه اما در هر پارت جذاب تر میشه💚💜 الان تازه یه آزمون شبیه ساز سخت دادم و اومدم که اینو بنویسم پس تلوخدا لایک کن🥰ناظر عزیز پلیز رد یا شخصی نشه
خب ( علامت منه که م. ر. ض دارم و وسط داستان میپرم😐شوخی کردم فقط برای توصیح میام😘اول برای اینکه گیج نشید یه خلاصه از زبان هدر بشنوید.....
از زبان هدر💜:سلام... من هدر پاتر هستم. بله! خواهر هری پاتر معروف 💚💚شاید بپرسید تا الان کجا بودم؟ خب... خودمم چیز زیادی نمیدونم اما تازگی پدر خوندم بهم یه نامه که قبلنا مامانم نوشته بود داد... خودتون شرح نامه رو ببینید📜هدر عزیزم منو ببخش دخترم منو پدرت مجبور شدیم تو رو به یه خانواده ماگل بسپریم تا در امان بمونی.. اما خب حالا که 16 سالت شده و اجازه استفاده از جادو رو داری(تو داستان اینجوریه) بهترین وقته که پیش برادرت هری باشی چون مطمئنم حالا دیگه ولدمورت قدرتشو از دست داده و شما میتونید با امنیت کنار هم زندگی کنید(چه خوش خیال😐) مجبور بودم تا 16 سالگی حافطه تو و هری رو تنظیم کنم تا چیزی یادتون نیاد آخه کمترین مقیاس فراموشی16 سال بود
بهر حال هری هم حالا چیز هایی راجع به تو فهمیده آخه مطمئنا الان خاطراتش با تو رو یادش میاد. دوستت دارم. لیلی📜
خلاصه که خیلی مشتاقم برادرم رو ببینم.. قبل از دادن نامه توسط پدرخوندم یه خوابهایی میدیدم که تو اون مامان و بابا و... هری رو میدیدم وقتی خیلی کوچیک بودیم... به هر حال الان دیگه قراره برم هاگوارتز💚💚💚البته اساتید هاگوارتز همه اینو میدونن🌷به هر حال الان من چمدونم رو بستم و قفس هلموند هم روش گذاشتم و قراره ده دقیقه دیگه قطار راه بیفته... بله خداااا خیلی ذوق دارمممم💜💜💜💜💜...... "ده دقیقه بعد" واییی خدا همه ی کوپه ها پره که آه..... ناامیدانه در یک کوپه دیگه رو باز کردم و در کمال تعجب........................ از زبان هری💚:داشتم با رون شطرنج جادویی بازی میکردم و هرماینی هم داشت نگاه میکرد که در کوپه باز شد و یه دختر زیبا با موهای قرمز و چهره ی بی تفاوت اومد تو....
هدر:میتونم اینجا بشینم؟ همه کوپه ها پرن. رون هول کرد و در حالی که محو دختر شده بود گفت:چ.... چی؟ آره آره یعنی نه... ن... ه. دختر که گیج شده بود با قیافه سرد نگاهی به من انداخت که قلبم از جاش کنده شد... یه حس آشنایی بهم دست داد... ول کن احتمالا مال خواب های عجیبیه که این شبا میبینم😢 هدر:دوستت چی.... هااا..... از زبان هدر💜:داشتم رو به اونیکی پسر میگفتم دوستت چی میگه که خشکم زد... اون برادرم بود💔گریم گرفته بود ولی خودمو حفظ کردم💔💔میخاستم بپرم ب. غ. ل. ش (ناظر جان خواهر برادرن) اما لحن سردم رو حفظ کردم آخه اون حالا نباید بفهمه پروفسور دامبلدور گفته باید تظاهر کنم دختر پروفسور اسنیپ هستم اخه دقیقا همسن الان پدر مادر ماست⚫⚫⚫(چه شود😐😂)
از زبان راوی📖 هدر بزور لحن سردش را حفظ کرد و گفت :اممم چیز میتونم بشینم؟؟. هری در حالی که از او چشم برنمیداشت با لکنت گفت:آ... آره ال.... البته. هدر بیتفاوت گفت:خوبه! ممنون. هرماینی مشتاقانه گفت:اسمت چیه من هرماینی م. هدر:من هدر هستم هدر اسنیپ. رون وحشت زده و نا امید گفت:چییییی؟! تو دختر اسنیپ هستی؟؟ هدر رو کرد به او:(از الان برا صحبتاشون «» میزارم) «عیبی داره؟». رون ناراحت گفت: «فکر نکنم بابات بزاره با ما باشی» هدر نتونست ادامه دهد و مهربانی اش اوج گرفت. دستش را روی شانه رون گذاشت و با مهربانی گفت : «اما من دوست دارم با شما دوست بشم رونالد ویزلی». رون با تعجب گفت: «فکر میکنی بابات...» هدر گفت: «نگران اون نباش رونالد» رون لبخند زد: «میتونی رون صدام کنی» هدر هم با لبخندی دلربا جوابش را داد. یکهو هرماینی گفت: «هدر.. تا الان توی هاگوارتز نبودی درسته؟» هدر رو به او کرد: «درسته من توی مدرسه سیلاس تحصیل میکردم به خوبی هاگوارتز نیست» رون پرسید: «اونجا گروهبندی داره؟». هدر جواب داد: «آره مثلا شماره 1 تا 250 گروه 1 و 251 تا 500 گروه دو البته درباره گروهبندی هاگوارتز شنیدم و بنظرم عالیه امیدوارم گریفیندوری بشم».
رون متعجبانه پرسید: «مطمئنی؟ تو دختر اسنیپ هستی ها». هدر ناراحت شد و گفت: «چه ربطی داره روحیات هرکسی فرق داره» در دل آرزو میکرد کاش میشد بگوید واقعا فرزند و خواهر کیست. در این بین هری هیچ نمیگفت و فقط فکر میکرد. به خواب های عجیبش که درباره خودش در کنار دختر کوچکی بود و با هم بازی میکردند و انگار خواهر یا دوستش بود. انگار بخش از بین رفته خاطراتش از چند شب پیش دوباره به مغزش بازگشته بود اما چطور ممکن بود اگر او خواهری داشت تا الان کجا بوده؟ آیا ممکن است خواهرش به دست ولدمورت کشته شده باشد؟ یا گم شده باشد؟ چرا در خاطرهی هری هنگام حمله ولدمورت به خانه پدر و مادرش آن دختر وجود نداشت؟؟؟ و چرا با ورود این دختر این چیز ها یادش آمد؟! چرا نسبت به او حسی عجیب دارد؟؟؟ هری سرش از این حجم سوال های بی جواب. درد گرفت... باز هم رازی در کار بود.... هری چشمانش را لحظه ای باز و بسته کرد و روبه هدر کرد و پرسید..........
خب این از این پارت💖❤️💖❤️💖❤️💖❤️❤️❤️💖💖💖امیدوارم خوشتون اومده باشه و یه نکته اینکه هدر از لحاظ ظاهری کپ لیلیه و فقط چشماش شبیه جیمز هست🌷🌷
اگه دوست داشتی لایک کن آخه کلی زحمت کشیدم و ناظر عزیز خواهشا منتشر کن🌷🌷💖💖
6 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
23 لایک
دوستان من تو پارت دوم هم اعلام میکنم اشتباهی تو تایپ رخ داده هدر درواقع تظاهر میکنه که برادرزاده اسنیپ هست نه دخترش
وایییی رمانتت خیلی خوبههه؛)))
مرسی❤️
مرسی