روز رفتند:)

اخر سال که میشود از دیدنت محروم میشوم. دیگر نمیتوانم به چشمان قهوای سوخته ات که همیشه از همه کس خسته اس خیره شوم. نمیتوانم سکوت آزار دهنده قلبت را گوش کنم و در درد هایت همراهیت کنم. نمیتوانم حتی صدایت که همانند صدای ویالون دل نواز است را بشنوم.

امروز، تمام میشود. امروز را در تاریخ ذهنم روز شکسته شدن قلبم نام میگذارم؛ روز رفتند. از امروز، هر روز دستانم سرداست. زیرا دیگر کسی نیست که انها را در اغوش گرمی چو دستان تو بگیرد. از امروز، هر روز باید بغضم را در گلوی دردناکم خفه کنم.

امیدوارم دفعهُ بعد که میبینمت غمه در چشمانت رفته باید و برق شادی جایگزین شده باشد. امیدوارم دفعهُ بعد دیگر چشمانت از همه کس خسته نباشد. امیدوارم اخر سال نشود. امیدوارم حتی اگر بشود، بیای و بشوی همسایه دیوار به دیوارمان. حتی اگر نشوی، هر روز جعبه کوچک الکترونیکی ات را در دست بگیری و متنی برایم بفرستی تا بدانم هنوز مرا بلدی، تا بدانم هنوز همراهمی و این اخر سال جدایمان نکرده است. و امیدوارم های دیگری که هیچ وقت به واقعیت تبدیل نمیشوند

ببخشید که کم مینویستم 🥲 امیدوارم خوشتون اومد باشه💜