
سلاممممم~من برگشتم:)))امتحانام تموم نشده ولی میتونم یکم فعالیت کنم♡♡امیدوارم این پارتو دوست داشته باشید و لطفا حمایت کنید...ناظر جونم منتظر میکنی:!
شنلمو محکم میگیرم...هری صداشو صاف میکنه=ام...پرفسور من...تنبیه شده بودم و دلیلی نمیبینم بخواید جلومو بگیرید)بعد از کنارش رد میشه و منم همراهش میرم سوروس پوزخندی رو لباش داره که انگار دارم برات هری می ایسته=شنلو با خودت ببر...خدافظ)به سمت سالن ریونکلا میرم و وارد اتاق میشم هرماینی از تخت پایین میپره و به سمتم میاد با نگرانی میگه=هری چیشد؟!)میگم=نتونستم بفهمم)شنلو اویزون میکنم و رو تختم دراز میکشم.هرماینی تو اتاق راه میره انگار استرس داره=هرماینی اروم باش چیزیش نشده!)می ایسته و میگه=امبریج قطعا اسیبی بهش زده!)میگم=چرا انقد مطمعنی؟)میگه=نمیدونم..)میگم=بگیر بخواب فردا ازش میپرسیم)هرماینی به سمت تختش میره ولی میگه=نمیتونم بخوابم تو بخواب شب بخیر)چراغو خاموش میکنم و به خواب میرم دلیل اینهمه نگرانی هرماینیو نمیفهمم!
سنگینی رو خودم حس میکنم..مممم.اینچیه؟چشامو باز میکنم جغد قهوه ایه سیریوسه از جا میپرم پاکت نامرو باز میکنم=لی.فردا شب سالن گرفیندور کنار اتش)میخواد ببینتم از طریق اتیش چیکارم داره؟جغد رو نوازش کیکنم بعد بلند میشم ساعت ۵ صبحه هوا داره روشن میشه ردامو میپوشم و از سالن بیرون میزنم دلم میخواد برم کتابخونه ولی برم چیکار؟تو سرسرا میشینم کتابمو ورق میزنم یه چندتا سال بالایی بیشتر اینجا نیستن یه چند تا سال بالایی خوشحال..به چی میخندن؟فرد و جرج رو میبینم که دارن ادا براشون در میارن پوزخندی میزنم و کتابمو ورق میزنم وقتی حواسم نیست فرد و جرج جلو میشینن لبخند بزرگی رو لب دارن=چیزی شده؟!)جرج میخنده=نه چرا باید چیزی شده باشه لیا؟)لبخندشون بزرگتر میشه=اخه غیرعادی بنظر میرسید!جرج میگه=حقم داریم سال اخر هاگوارتزمونه از طرفی مغازه لوازم جادویی زدیم جالبه نه!)میخندم=اره جالبه)فرد مشکوک میزنه میاد پیشم میشینه و میگه=امار نامه هایی برای سیریوس میاد رو دراوردم..)بهش نگاه میکنم=چی؟!)میگه=تو خبر داری همون نامه مشکوکی که براش اومد من اونارو کش رفتم و امارشونو دراوردم از طرف رگولوس بلک ۱۷ ساله )اینو که خودم میدونستم چشامو گرد میکنم انگار ک اولین بارمه میشنوم بهش میگم=رگولوس کیه؟)شونه بالا میندازه و میگه=میدونم ۱۷ سالشه و یه نسبتی با سیریوس داره)تایید میکنم میگم=جالبه..اگه چیز بیشتری فهمیدی بهم بگو)بلند میشم میخوام برم سالن گریفیندور وقتی دارم از راهرو ها رد میشم مالفوی با دوستاش دارن یه عده جن خونگی رو جادو میکنن میرم پیششون=سلام!)پانسی چشم غره ای بهم میره مالفوی میگه=سلام!)بعد میزنه زیر خنده.و خنده از رو لبم میره دست از جادو کردن برمیداره به قیافه کرب و گویل و پانسی نگاهی میندازه و نمیخنده قیافشون طوریه که میگن ازین جا برو مالفوی میگه=باشه...لی بیا بریم اونطرف)دستمو میگیره و میکشتم تو حیاط.لبخندی میزنه و میگه=خب چیکارم داشتی؟ببخشید کرب و گویل و پانسی..با هیکشی دوستانه برخورد نمیکنن!)میگم=کار خاصی نداشتم)
انگار ک نا امید شده میگه=میخوای...بریم دور بزنیم؟)میگم=باشه..)همون موقع پانسی میاد و میگه=دراکو عزیزم نمیای؟!)دراکو بهم نگاه میکنه بعد به پانسی میگه=نه فعلا)پانسی اخمی میکنه و میگه=با این دختره میخوای بری کجا؟!)دراکو پوزخندی میزنه و میگه=به تو چه؟)دستاشو میکنه تو جیبش و بعد حرکت میکنه دنبالش میرم میگه=خب چخبر؟)میگم=هیچی)دراکو میگه=بیا یه بازی کنیم)انگاری خیلی سرحاله.میگم=چیبازی؟)لبخندش بزرگ تر میشه=دنبالم بیا)میدووه به سمت دریاچه میریم کنار درختی زانو میزنه بهم میگه=بشین)دستشو دراز میکنه و میگه=قول دادن به سبک جادوگرارو بلدی؟)میگم=اوهوم)میگه=تو این بازی باید سه تا قول بهم بدی منم سه تا میدم اگه بهشون عمل نکنی میمیری)چشام گرد میشه میخنده و میگه=نترس قول هایی بده که بتونی بهشون عمل کنی!)تایید میکنم دستشو میگیرم وردی میخونه و میگه=اولین قولتو بده)میگم=نمیشه تو اول بدی؟)میگه=خب بزار فکر کنم...فهمیدم..امسال یبار باهم بریم هاگزمید و صبح تا شب بگردیم!)میگم=اگه بهش عمل نکنی میمیری؟)میگه=نه قول هایی که زیر ۱۶ ساله ها میدن نمیمیرن نترس!بالاتر از ۱۶ میمیری..نوبت توعه)دستشو محکم میگیرم=قول میدم که...قول میدم که.)نمیدونم چی بگم...به احساساتم نبت بهش فکر میکنم =قول میدم فراموشت نکنم)انگار این خیلی تاثیر گذار بوده چشماش برقی میزنه اب دهنش رو قورت میده و بعد نوبت اونه=قول میدم که..همیشه دوستت میمونم و بهت بدی نمیکنم)لبخندی میزنم=قول میدم هیچ وقت بهت اسیب نمیزنم!)میخنده و میگه=قول میدم ازت محافظت کنم!)میگم=قول میدم باهات همکاری کنم!)قولا تموم شد میگم=انگار داریم میریم جنگ این چه قول هاییه؟!)میخنده و میگه=شاید واقعا داریم میریم جنگ...میگم=منظورت چیه؟)لبخند از رو لبش محو میشه و چیزی نمیگه صدای هرماینی از دور میاد سرمو برمیگردونم ببینم هرماینی داره به سمتم میاد برمیگردم مالفوی رفته هرماینی میگه=امروز کلاس نداریم!)میگم=چی؟؟؟)میگه=نمیدونم بیا سرسرا!)
تو سرسرا ارشد گروه ریون کلا به سمتم میاد=لیا کجا بودی!)میگم=کنار برکه)میگه=امروز معلما و مدیر برای مصاحبه با پرفسور امبریج که از وزارت سحر و جادو اومده سرشون شلوغه و شماها ازادید)میگم=عه باشه مرسی)هرماینی منو به سمت هری میکشه =هری!)دست اونم میگیره و سه تایی به سمت اتاقمون تو ریون کلا میریم هرماینی درو میبنده منو هری مات و مبهوت بهش نگاه میکنیم هرماینی به سمت هری میره=امربیج چیکارت کرد !؟)هری میگه=هیچی)میگم=هری تنبیه بوده مگه میشه کاریت نکرده باشه!؟)میگه=خب کاری نکرده)رو به هرماینی میکنم و میگم=برو بیرون)هرماینی میگه=چرا؟!)هولش میدم به سمت بیرون در و اروم بهش میگم=من میدونم چجوری اینو راضی کنم)درو میبندم به سمت هری میرم میگه=چتون شده؟)میخندم=چیزیمون نشده هری..راستی سیریوس امشب تو گریفیندور میخواد منو ببینه)فاصلمو باهاش کم میکنم میخوره به دیوار=من چی؟)میگم=توهم بیا..هری..)زیاد باهاش فاصله ندارم میگه=بله؟!)میگم=یه جنگ داره شروع میشه نه؟)میگه=چرا اینو میگی؟)به چشماش نگاه میکنم=دیگه همه همینو میگن از اخرین حظور دارک لرد و ...)با عصبانیت میگه=اون هیچ کاری نمیتونه بکنه!)میگم=هری همه خوب میدونیم میتونه!ناسلامتی اون ولدمورته!)چیزی نمیگه میگم=ببخشید...)بغلش میکنم محکم فشارش میدم بعد دستاشو میگیرم احساس میکنم خراشی رو دستاشه ازش جدا میشم...=هری این چیه!!؟؟؟)
دستاشو میکنه تو جیباش=هری دستاتو بده من..)بزور میگیرم=چیزی نیست لیا!)روشو میخونم...《من نباید دروغ بگم》=کار امبریجه؟؟)میگه=مهم نیست)میگم=یعنی چی مهم نیست اون داره بهت صدمه میزنه!)میگه=مگه برا تو اهمیت داره؟!)ساکت میشم..=منظورت چیه هری یطوری میگی انگار ادم نیستم!ناسلامتی برادرمی!)اصلاحم میکنه=برادر ناتنی)با خشم بهش میگم=حالا تنی یا ناتنی فرقی نداره دوست که هستی باید به دامبلدور بگیم این کارش...)هری میگه=ولم کن لیا ولم کن!)از در میزنه بیرون چرا این اینطوریه!رو تخت دراز میکشم و به خواب میرم...با صدای هری بیدار میشم=لیا)کنار تختم نشسته.=تو اینجا چیکار میکنی؟؟)میگه=بابت رفتارم...معذرت میخوام یکم..بیشتر از یکم حالم خوب نبود)میگم=اشکالی نداره)دستمو دراز میکنم و بغلم میکنه (ناظر عزیزم بخدا خواهر برادرننننن)میگم=تو چه برادر تنیم باشی چه ناتنی من تورو مثل برادر واقعیم میبینم دوست دارم)حواسم پرته که با صدای هری سر جاش میاد =مگه با سیریوس قرار نداشتی؟!)بلند میشم هری پشت در منتظر میمونه ردامو میپوشم شنل نامرئی رو میندازیم رو خودمون و به سمت گریفیندور میریم اروم وارد میشیم کسی نیست اتیش جلز و ولزی میکنه و بعد صورت سیریوس میاد توش =سیریوس!)خونه از تو اتیش معلومه اون دور لوپین رو تو اشپزخونه میبینم.سیریوس میگه=لیا هری!دلم براتون خیلی تنگ شده باهم خوب رفتار میکنید دیگه!؟؟)به هری نگاه میکنم و میخندم =نه کلی دعوا میکنیم!)و میخندیم سیریوس میگه=این زنه معلم جدیدتون چطوره؟)کل اتفاقات رو براش تعریف میکنم و در نهایت میپرسه=هری تنبیهت چیبود؟)به هری نگاه میکنم دستاشو میگیرم ولی انگار هری نمیخواد سیریوس یا کس دیگه ای نگران بشه میگه=چیزی نبود فقط باهام حرف زد و بهم تکلیف اضافه داد.)بهم نگاه میکنه و قانعم میکنه که سیریوس نباید بفهمه پسری وارد کادرتصویر میشه بیشتر که دقت میکنم رگولوسه یادم میاد سیریوس به لوپین گفت بعد رفتن بچه ها رگولوس میاد خونمون سیریوس همون لحظه ارتباط رو قطع میکنه هری میگه=اون پسره کیبود؟)میگم=نمیدونم!)
هری میگه=بیا اتاق منو رون دیروقته بری ریون کلا مخصوصا فیلچ و سوروس تو راهرو ها میگردن.)میگم=مطمعنی؟)میگه=اره بیا)وارد اتاق میشیم رون خوابه و چراغ رو روشن نمیکنیم =شب بخیر)
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
با چشمانی بغض کرده داشتم قولاشونو میخوندم و ب این فک میکردم دریکو واقعا لیاقت یه همچین رفاقتیو داشت😭
اخییییییی😭😭😭😭😭
😭😭😭😭
نمیخوای که به هری برسونی 😂
چون دارم عصبانی میشم 😂
زود به دراکو برسون 😂
این خنده یه عصبانیت 😂
نه هری داداششه😂
عصبانی نشووو🥲👍
اومممم هنوز کامل معلوم نیست شاید به دراکو نرسه🥲😂
عالیییهه
ممممنون
عالیییییییی ببخشید TUXمیشه تورو به لیست دوستام اضافه کنم ممنون مشم بهم بگی
ممنوننن
بله عزیزم خوشحال میشم شما هم اضافه کردم✨️💙
عالیییی
راستی منم میخوام یچیزی به لیا بگم :
لیا جان قدر پدرت رو بدون چون بهترین پدر رو داری !
ممنونم:)))
دقیقا لیا زیادی خوششانسه✨️
این پارت>>>
خیلی دوست داشتم این پارتو مخصوصا اون تیکه با دراکو:)))
لیا خیلی مهربونه هری قدرشو بدون♡
عالی بود🐣💛✨️
مرسی بیب:))))))
لیا>>>
تنک😃💙💙💙
عالیییییییییییییی
مرسیییییییییی خوشحالی با هری اینطوری شده؟😂
به خواستت رسیدی؟😂💔
البته فعلا هیچی معلوم نیست😂
بلههههع
وایییی بالاخرهههه
بالاخرههه😂💛