مای هارت=))

عاه خب این کتاب هارو خودم خوندم و جایی میون قلبم داشتن پس خواستم به شما هم در اشتراک بزارمشون که برید بخونید چون خیلی قشنگ ان =))) ....... این کتاب یکی از کتاب های نویسنده مورد علاقمه... اسم کتاب هملت عه ... چیزی ازش یادم نمیاد ولی می دونم دوستش داشتم مدت زیادی میشه که از خوندش می گذره برای همون چیزی یادم نیست ولی از خوندنش پشیمون نمیشید!

اولین کتاب مورد علاقم ملت عشقه...این کتاب واقعا خیلی قشنگه داستان زندگی شمس تبریزی رو به نمایش می زاره و 40 تا قانون بهتون یاد میده که باعث میشه زندگی خیلی بهتری داشته باشید و حتی زندگی مولانا و افرادی که با شمس آشنا بودن و به نمایش می کشه که واقعا دوستش داشتم.

جین ایر ... این اولین رمانی بود که خوندم و من و خیلی عاشق خودش کرد ... داستان در مورد زندگی یک دختر بود که زندگی خیلی بدی رو داشت ولی خب رفته رفته در های خوشبختی به روش باز می شدن و این کتاب واقعا باعث شد به خاطر چیزایی که دارم هرچند کم خدا رو شکر کنم و برای چیزایی که ندارم از خدا شاکی نباشم.

این یکی کتاب واقعا اشک من و در آورد اسمش من پیش از تو بود ... داستان در مورد پسری بود که زندگی خوبی داشت ولی تصادف می کنه و ویلچری میشه بعد یک دختره وقتی میاد از پسره نگه داری کنه خیلی یهویی عاشق هم می شن ولی آخرش پسره میمیره البته اتفاقات خیلی زیادی میوفته که باید حتما بخونید تا بفهمید چقدر قشنگ و اشک دراره=)!

این یکی کتاب ادامه من پیس از توعه یعنی من پس از تو ... من خودم هنوز تمومش نکردم ولی قشنگه زندگی دختره رو بعد مرگ پسره به نمایش می کشه و اتفاقاتی که هنوز هم مربوط به پسره میشه سر راه زندگی دختره سبز میشن =)

کتابخانه نیمه شب ... افراد کمی هستن که نخوندنش ولی خب اینم قشنگ بود ... این کتاب داستان دختری رو به نمایش می کشه که توی زندگیش اشتباهات زیادی کرده و یهو خودش و وسط یک کتاب خونه میبینه که بهش اجازه میده برگرده عقب و اشتباهات گذشته رو اصلاح کنه^^

این یکی کتاب مغازه جادویی عه... این کتاب داستان پسری رو به نمایش می زاره که پر درده و هیچ راهی برای زندگی نداره ولی یک جادوگر سر راهش سبز میشه و بهش میگه که من بهت جادو یاد میدم ولی تو باید در عوض اینکه جادو رو یاد میگیری اون رو به بقیه هم یاد بدی دقیقا مثل خود من این طوری زندگیت ساده میشه و اتفاقات زیادی تو طول زندگی برای پسر میوفته و این یک داستان واقعیه!

رومئو و ژولیت یکی از قشنگ ترین کتاب هایی که از نویسنده محبوبم خوندم بود ... داستان پسر و دختریه که خانواده هاشون با هم مشکل دارن ولی یک روز این پسر و دختر هم و می بینن و عاشق هم میشن دیدار های مخفیانه رو شروع میکنن ولی پر ژولیت میفهمه و اجازه نمیده رومئو رو ببینه و اوج بدبختی از همینجا شروع میشه =)

خب دزیره ... این کتاب بعد فیک دزیره خیلی معروف شد ... من عاشقشم...این کتاب در مورد دختری به نام دزیره و پسری به نام ناپلئونه ناپلئون عاشق دزیره بوده ولی یک روز باید به خاطر چیزی به سفری بره ولی به دزیره قول میده برگرده و باهاش ازدواج کنه ولی توی این سفر عاشق ژوزفین میشه و عشق دزیره رو فراموش میکنه از قضا ژوزفین داستان ما پولدار بوده و ناپلئون به خاطر منفعت خودش باهاش ازدواج میکنه ولی از اون طرف دزیره عاشق پسری به نام ژان میشه و مدت ها که می گذره به ژان ازدواج میکنه و تخت پادشاهی و ملکه بودن به دزیره می رسه و ناپلئون می مونه و ژوزفین و طمع خودش برای پول و از طرفی دزیره و ژان با خوشبختی زندگی می کنن و دزیره ملکه فرانسه میشه =)! داستانش قشنگه ولی درد داره...

این یکی بادامه... یک رمان کره ای که در مورد پسریه که از وقتی به دنیا میاد از همون اول از مریضی که باعث میشه احساسات و درک نکنه رنج می بره اون نه عشق نه شاد نه غم نه ترس نه هیچی رو درک یا حس نمی کنه...ولی تو اواخر دبیرستان یهویی عاشق میشه و این کل زندگیش و دچار عجایبی می کنه ...