
دوستان فالو ، لایک و نظر یادتون نره❤❤❤
دیگه نمیتونستم تحمل کنم ) تصمیم گرفتم برم لیست کسانی که از شهرمون خارج شده بود رو بگردم ) شاید تونستم بفهمم استیو کجاست .) بعد مدرسه به فرودگاه مرکزی رفتم .) با کلی التماس تونستم لیست رو از فرودگاه مرکزی بگیرم ) شروع کردم به پیدا کردن .؟ گشتم و گشتم تااا ارهه خودشه ) نوشته بود : ( استیو فاستر ) زمان پرواز : ۱۳:۵۸ دقیقه مبدا : واشینگتن مقصد : نیویورک) یعنی یعنی اون از کشور خارج نشده 😍😍) این عالی بود ) یک نفر اومد سمتم اون جیم بود : باورم نمیشه اون انگار همه جا دوربین داره : گفت : کلارا برو در خاست بلیط کن .) گفتم : برای چی ؟) گفت : عجله کن .) رفتم گیشه ی بلیط گفتم : یک بلیط برای نیویورک میخوام ) فروشنده گفت : اسمتون ؟) گفتم : کلارا اِلِنز ) توی کامپیوترش سرچ کرد و گفت : متاسفاته بدلیل ممنوع الخروج بودن شما نمیتونین سفر کنین .) پام شل شد و افتادم زمین)
جیم اومد و گفت : کلارا النز فکر کردی من همینجوری رهات میکنم .) تا خونه اشک میریختم.) جیم هم همراهم اومد .) داشتیم میرفتیم گفت : کلارا این چیزی که الان دارم بهت میگم یک خواهش نیست یک تحدید تو باید با من ازدواج کنی . وگرنه استیو کشته میشه فهمیدی.).. گفتم : دست از سرم بردار تو خیلی ع.و.ض.ی هستی ولم کن .) رفتم توی پارک نشستم .) اشک میریختم و گریه میکردم . وقتی به خودم اومدم فهمیدم یک ساعت توی پارکم .) هوا داشت تاریک میشد . رفتم خونه )
مامانم گفت : کلارا خانم معلوم هست اصلا کجا بودی نگرانت شدم .) نمیتونستم راستش رو بگم ) گفتم : ببخشید مامان کتابخونه بودم . انقدر گرم کتاب خوندن بودم یادم رفت هوا تاریک شده .) گفت : به هر حال ولش کن الان جیم اینجاست .) از تعجب داشتم شاخ در میاوردم)
جیممم مامانم گفت : کلارا خیلی خوش حال شدم که کسی رو پسند کردی😍 توی دلم گفتم جیم نمیبخشمت .) رفتم تو سالن جیم روی صندلی با لبخندی نشسته بود و اشاره به صندلی کرد .) منظورش این بود که پیشش بشینم .) باورم نمیشد من عروسک دست جیم شده بودم.) برام قابل تحمل نبود .) مادرم با شیرینی اومد گفت : چه جوان خوبی 😊) قبلا مطمئن بودم که جیم بازیگر خوبی ولی الان شک ندارم جیم توی بازیگری حرف اول رو میزنه .) مادرم شیرینی رو گرفت جلوی جیم و گفت : مبارک باشه😍😍.) ((( دو سال بعد ))) امسال من دانشگاه میرم .) شاید بپرسین جیم چی شد.) الان براتون میگم ) جیم توی سنی بود که باید به سربازی میرفت .) تنها چیزی که جیم نمیتونست با پول کاریش کنه یا کسی رو بخاطرش بکشه پس اون به سربازی رفت .) حداقل چند وقتی از دستش راحت بودم .) هنوز ازدواج نکرده بودیم .) من فعلا خیالم از دست جیم راحت بود .) فکر میکنین استیو رو فراموش کردم؟ به هیچ وجه روزی نشده که به اون فکر نکنم .)
دانشگاه که تموم شد از دراومدم بیرون .) پستچی دم در بود.) پستچی گفت : خانم کلارا النز نامه دارین.) گفتم : من کلارا النز هستم )) حتما جیم بود و از پادگان میخواست تحدیدم کنه .) پستچی گفت : از کسی به نام استیو فاستر نامه دارین .) نفهمیدم چجوری نامه رو از پستچی گرفتم .) بغض کرده بودم ) نامه رو باز کردم . نوشته بود : کلارا استیوم فکر کنم هنوز فراموشم نکرده باشی .) الان که دارم این نامه رو برات مینویسم توی پادگانم چون منو جیم هم سنیم پیش خودم گفتم حتما اونم الان باید به سربازی رفته باشه و نامه نوشتن من برات دردسری نداشته باشه .) کلارا توی این چند سال هیچ وقت فراموشت نکردم .) فکرش رو میکردم خیلی اتفاقات بدی برات افتاده باشه .) کلارا نمیدونم الان جیم باهات چیکار کرده ولی جیم منو تهدید کرد که از واشنیگتن برم وگرنه تورو میکشه .) میدونم دوست داری برام نامه بنویسی ولی این کار رو نکن جیم خط های ارتباطی تورو زیر نظر داره .) از آشنایی با تو پشیمون نیستم چون (دوست دارم) گفتم : منم دوست دارم استیو ؛ رفتم خونه خیلی خوش حال بودم .) با مادرم سلام کردم پدرم خونه بود .) بغلش کردم خوش آمد گفتم و به اتاقم رفتم از زیر تخت صندوقچه ای رو در اوردم .)

کلیدش رو از جای مخفی توی اتاقم برداشتم صندقچه رو باز کردم و نامه ی استیو رو توش گذاشتم . پشت نامه تاریخ امروز رو نوشته بود و زده بود ساعت ۹ شب به ماه نگاه کن . این تنها راه نزدیک شدن به همه .) توی اون صندقچه هرچیزی که مربوط به استیو بود رو میزاشتم اون صندقچه با ارزش ترین وسیله ی زندگیم بود .) ساعت نه شد از پنجره به ماه نگاه میکردم .) اروم گفتم : دوست دارم استیو .) مطمئن بودم اون هم همین رو میگه😊
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
😊😊😊😊مثل همیشه عالی
مرسی❤❤
عااالی♥✨💓
❤❤
بازم بنویییس