بازم شراره دلارو دیوونه کرده
کلاس پنجم که بودم کل بچه هارو جمع کردم دور خودم تا یه حقه یادشون بدم)2 دقیقه به زنگ تفریح مونده بود( معلم ماهم مرد بود اومد گفت هنوز زنگ نخورده بشینید سر جاتون و با تخته پاکن افتاد دنبال من منم داشتم فرار میکردم خیلی با اعتماد به سقف اومدم توجیه بیارم گفتم:ما کاملا شئونات اسلامی رو رعایت کردیم و با نامحرم کاری نداشتیم حالا جمله اصلی که میخواستم بگم:ما کاملا سکوت رو رعایت کردیم کاری به شما نداشتیم و همون لحظه بعد پایان جمله ام از رو پله ها افتادم بغل معلم کلاس شیشما که اونم یه پیرمرد 70 یا80 ساله ی ذلیل بود و با وزن من افتاد روی معلم اقتصادمون که خانم بود و تازه سال اولش بود اومده بود مدرسه ی ما و من مجبور شدم کل هدیه های آسمانی رو از روش بنویسم تا دیگه she رو بهhe اتصال ندم🙃
قضیه برمیگرده به دوران طفولیتم (۱۳ سالم بود😑💞)که من خیلی انسان اجتماعی هستم و هرکس میاد خونمون نمیزارم بره خونشون و دوست بابام بعد ۱۷ سال اومده بود خونمون و من دیدم عه چقدر این آدم شوخ طبع و مهربونی پس نزدیک ۱۰۰ بار ازش پرسیدم:کی میری خونتون؟ و بار ۱۰۱ خونه رو با ناراحتی ترک کرد و گفت شما حرف تو دهن بچه گذاشتین خواستین من برم و بعد پنج سال هنوز نیومده خونمون😅💃
منو همکلاسی هام داشتیم خوش و خندان میرقصیدم💃 و آهنگ های هنرمند عزیز و غیور کشورمون آقای سعید آسایش رو میخوندیم تا اینکه یکی از همکلاسی های تباه عزیزم شروع کرد ۱۸+ رقصیدن😇😇 و من همون لحظه داشتم میرفتم پایین پله ها که معلممونو دیدم و جیغ زدم:آقای بهاری اومددددددددددد ولی دوست محترم باور نکرد پس به رقصیدن ادامه داد و آقای بهاری تشریف آوردند اندرون کلاس ما😱 دوستم😦 آقای بهاری😡😵 خلاصع کلی دعوامون کرد و گفت من نمیدونم شما چیکار میکنید سرکلاس این باران رو میفرستین کشیک بده من نیام بالا
چه بگویم نگفته هم پیداست غم این دل نا شنیده هم پیداست من تو لرستان زندگی میکنم و لر نیستم و اصالتم مال گرجستانه(جد پدری) و مادرم مال خوزستان من زبون لری رو به طور روزمره کامل بلدم ولی خب اصطلاح اونارو بلد نیستم من هروقت خیلی با عجله کاری میکردم معلممون بهم میگف:سرعطااان(یعنی سرطان ولی من فکر کردم یعنی سرعت زیاد) و یبار بازرس خیلی سریع اومد و رد شد منم تباه😦 هوار کشیدم:سرعطااااااان و با یه لبخند ملیح😚😌🙃 که به سکته تبدیل شد به بازرس زل زدم تا اینکه دوستم اومد و گفت اقا به بزرگی خودتون ببخشید این لر نیست این نفهمه اله بله تا نجاتم دادن
چالش:بزرگترین دروغت چی بوده؟ خودم:۴ سالم که بود رفتم تو انبار مغازه بابام یه چی پلت رو پاره کردم کمی خوردم ولی بعد پشیمون شدم پس ریختمش تو کارتون و گفتم خودش پاره تو کارتون پیدا شده
بای🍕🌸
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی بود
منم اسمم بارانه
اسمت خیلی لاکچری و قشنگه😎😎
همچنین 🙏🙏خیلی خیلی ممنون
چه سم بود مخصوصا اولیه
ازین سوتی ها زیاد داشتم
جررررررر خیلی خوب اصن
تنک یو🌸❤️