سلام بچه ها پارت دومم رسید قراره خیلی هیجان انگیز بشه😘😘😘😘
اول بالارو بخونید تو متن معرفی
خوب بریم برا داستان......
جونگکوک:دیگه نزدیکای صبحه باید برم بخوابم
از زبان جیمین وقتی از خواب پاشدم دیدم جونگوک رو کاناپه خوابیده دلم نیومد بیدارش کنم براهمین یه پتو انداختم روش که راحت بخوابه......به اعضا هم گفتم که بیدارش نکنند
جین:خب خودمو جونگکوک غذا درست میکنیم و ار ام وجیمین امروز نوبت شماست ظرفارو بشورید
ار ام و جیمین هم زمان:بله قربان😂
جین:خوبه.......جونگکوک:اه بدنم درد میکنه.....ار ام:تمام دیشبو رو کاناپه خوابیدی خب کمرت درد میگیره...جونگکوک:نه تازه خوابم برده بود دیشب هرکاری کردم بخوابم نتونستم....
شوگا:چیزی شده......جونگکوک:نه من خوبم چیزیم نیست.....
شوگا:جیهوپ امروز وقت داری با ماشین منو ببری بیرون کار دارم......جیهوپ:باشه حتما.....جین:خب اول غذا بخورید بعدا برید.....شوگا:نه دیرم میشه......
(لباس پوشیدنو سوار ماشین شدن)......
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
5 لایک
نمیشه کمتر کامنت بیاد
سلام
عالی💜👌
میسی گلم
اها داستان مادربزرگم فهمیدم😅😅🤣
اره ولی هنوز خیلی چیزاش مونده