
سلام گایز👋🏻👋🏻 اومدم با یک پارت هیجان انگیز میدونم منتظر گذاشتم ببخشید سرم شلوغ بود 😁🐥 عوضش زیاد میزارم
@تو هم اتاقیم هستی؟. & بله @مگه پسرا بخششون جدا نبود &نه .. یعنی قبلنا انگاری بودش ولی ظرفیت زیاد شده کنسل کردن و بخشا جدا نیست @اهان پس که اینطور تازگی ها سسانگ فن ها هم اتاقی میشن چه عالی الان زنگ میزنم حراست دانشگاه & اولاً سسانگ فن دیگه چیه ... دوما من چرا باید فن شما باشم و هر قدر حراست و مدیر میخوایین زنگ بزنید خود مدیر گفت دو هفته بمون شاید اتاق جور بشه و عوضش کنه ... میشه لطفا لباس بپوشی برگردم @نه. &یعنی چی @لباسم دقیقا جایی هست که نگاه میکنی &باشه من میچرخم اون طرف بردار بپوشش @باشه &پوشیدی @اره میتونی برگردی

لباس تهیونگ👆🏻 🍇از زبان تهیونگ 🧃 وقتی از حموم اومدم بیرون داشتم با حوله صورتم رو خشک میکردم که یهو با صدای جیغ یک دختر ترسیدم و فکر کردم سسانگ فن هس حوله برداشتم اون برگشته بود سمت کمد من و بعد از اینکه فهمیدم کیه اون گفت لباسات رو بپوش و من گفتم روبه روی کمدی و نمیتونم بپوشم و بعد برگشت و من هنوز ندیده بودمش و اونم من رو ندیده بود بعد اینکه لباسام رو پوشیدم بهش گفتم میتونه برگرده .... ....... 💛از زبان ملینا🌟 وقتی برگشتم برای اولین بار دیدمش واقعا معلوم بود که یک ادم معروفیه همینطور زل زده بودم بهش که یهو یه چیزی پرسید و من به خودم اومدم
@من کیم تهیونگ هستم ... میشه اسمت رو بدونم ؟ &من پارک مل..پارک انیلم هستم (توی ذهنش: وای یادم رفته بود نباید اسمم رو بگم ) خوشبختم @همچنین ... من رو شناختی؟ &نه باید میشناختم ؟؟ من نمیدونم شما کی هستین و فنت نیستم @نه ببخشید فکر کردم سسانگ فن هست ... قبلا تو رو اینجا ندیده بودم & من قبلا دانشگاه نمیومدم @اهان سال اولته &نه سال دوممه @پس چرا دانشگاه نمیومدی &چون... بیخیال من کلاس دارم فعلا من کتابام رو بر میدارم میرم بعدا در موردش حرف میزنیم @باشه فقط یه چیزی
@باشه فقط یه چیزی &چی @نذار کسی بفهمه هم اتاقی هستیم و هم رو میشناسیم &باشه منم میخواستم این رو بگم ولی یادم رفته بود مدیر دانشگاه هم بهم گفت که نزاریم کسی بفهمه 💕از زبان ملینا🌺 کتابم رو برداشتم و رفتم تو راه رو یادم افتاد من نمیدونم کلاسم کجاس و برگشتم دوباره اتاق @سلام ... کتابت جامونده &سلام... نه... یه مشکلی دارم میشه بگی کجاس کلاس من @من که نمیدونم کلاست چیه کسی رو نمیشناسی &با یکی از دخترای هم رشته ایم اشنا شدم بذار زنگ بزنم به اون خداحافظ (&یه جورایی انگار باهام لج داشت من مگه چیکارش کرده بودم خدایا این چند هفته رو به خوشی تموم کن)
زنگ زدم بهش و یون سو: سلام & سلام خوبی یون سو میشه لطفا بگی کلاسمون کجاس یون سو : بیا سالن اصلی باهم بریم &باشه پس فعلا ....... رفتم سالن اصلی یون سو رو پیدا کردم پیش چند نفر بود یدونه دختر و یدونه پسر وقتی داشتم میرفتم پیش یون سو همه نگام میکردن و پشت سرم راه افتاده بودن میومدن رفتم پیش یون سو گفتم سلام یون سو : سلام بچه ها ایشون پارک انیلم هست و انیلم اینا دوستای منن &سلام خوشبختم از دیدنتون نام را : سلام خوشبختم من نام را هستم سونگ بین: سلام منم خوشبتم سونگ بین هستم دوست پسر نام را... هی شما ها چرا خیره شدین به ما و چرا اینجا وایسادین برین سر کلاساتون بچه ها عکساشون رو تو معرفی داستانم گذاشتم
& خوشوقتم ...چرا اینجا وایسادن؟ نام را: چون خوشگلی و همه میخوان باهات باشن و فکر میکنن مشهوری &مرسی ولی فکر نکنم اینطور باشه یون سو: اینطوریه اینجا ولی مواظب خودت باش سونگ بین: ادم معروفی هستی.... یعنی منظورم این که خواننده ای بازیگری چیزی هستی نام را : این چه سوالی هس ؟ ......... ادامه رو نتیجه گذاشتم برید بخونید😍🌿
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
سلام من تازه به تستچی اومدم میشه برای حمایت برام امتیاز بزنی 🩷🩷
چهار شنبه پارت بعدی گذاشته میشه ۲۰ ام
زیبا بود
مرسی گلم♥️🐥😘
لایک ها رو زود برسونید تا شرایط پر بشه پارت بعدی رو بذارم❤️❤️❤️❤️❤️❤️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️