سلام عزیزان. در پارتهای قبل با شخصیتپردازی و سبک روایت و زاویه دید آشنا شدیم. در این پست قراره با نقش کلمات در جمله آشنا بشیم و باد بگیریم مناسب با نوع متنمون فعل مناسب رو انتخاب کنیم. کلمات مثل آجرهای یه ساختمون میمونن. اگه درست کنار هم بذاریشون، یه قصر زیبا و با شکوه میسازی؛ اما اگه بیدقت باشی، یه کلبه زشت درست میکنی که با نگاه کردن هم فرو میریزه. فعلها همون سیمانی هستن که اگه وجود نداشت همون کلبه هم وجودن داشت چه برسه به قصر و ساختمون.
🌱نقشهای کلمات در جمله🌱 ما میخواهیم بدونیم که ما در جملهای که در متنمون مینویسیم باید از چه کلماتی استفاده کنیم و اصلا بهشون چی میگیم. خوب اصلا جمله چیه؟ جمله مجموعهای از کلماته که یه پیام کامل رو از گوینده یا نویسنده به شنونده یا خواننده برسونه که حداقل یه فاعل و یه فعل داشته باشه که یه خبر، سوال، احساسات یا دستوری رو بیان میکنن. مثلاً من میروم. یا چرا دیر کردی؟ هر جملهای از دو بخش اسم و فعل تشکیل میشه و هر جملهای از دو جزء تا پنج جزء تشکیل میشه. بخش اسم خودش از قسمتهایی تشکیل شده و خود فعل انواع مختلفی داره که من مهمترینشون رو نوشتم.
✨فاعل یا نهاد: فاعل کسی یا چیزیه که عمل فعل رو انجام میده. فاعل میتونه یک نفر باشه، یک چیز، یا حتی یک مفهوم. مثلا: سارا نوشت. در اینجا سارا فاعله؛ چون اون داره عمل نوشتن رو انجام میده. آفتاب طلوع کرد. آفتاب فاعله؛ چون عمل طلوع کردن رو آفتاب انجام میده. عشق همه چیز را تغییر داد. عشق فاعله؛ چون عمل تغییر رو عشق انجام میده. ما رفتیم. چون عمل رفتن رو ما انجام میدیم، پس ما فاعل هستیم. 🍀یکی از راهکارهایی که برای شناخت فاعل یا همون نهاد به کار میره پرسش *چه کسی؟* یا *چه چیزی؟* هستش. مثلا: سارا آمد. (چه کسی آمد؟) صندلی افتاد. (چه چیزی افتاد؟)
✨مفعول: مفعول کسی با چیزیه که کار فعل توسط نهاد روش انجام میشه. مثال: کوکب نامه را نوشت. اینجا نامه مفعوله، چون کار نوشتن توسط کوکب روی اون انجام شده. 🍀انواع مفعول🍀 مفعول مستقیم: با "را" میاد. کوکب نامه *را* نوشت. مفعول غیرمستقیم: بدون "را" میاد. کوکب به دوستش نامه داد. 🍀یکی از راهکارهایی که برای شناخت مفعول مستقیم به کار میره، حرف *را* هست. یعنی هر جا را دیدید بدونید حرف قبلش مفعوله؛ اما در صورتی که اون را به معنای *به* نباشه. مثلا جمله او را بگویید. اینجا را به معنای به هست و در نتیجه او مفعول نیست. در مفعولهای غیر مستقیم هم چون را وجود نداره و محذوفه میتونید پرسش *چه چیز را؟* و *چه کسی را؟* استفاده کنید. مثلا: سارا نامه را به دوستش کوکب داد. (سارا چه چیز را به دوستش کوکب داد؟)
✨مسند: مسند مثل یه توصیف کننده درباره فاعل یا مفعول اطلاعات میده و میگه فاعل یا مفعول چطوره یا چیه. مثلا: اصغر خوشحال است. در این جمله خوشحال مسند هست؛ چون داره حالت اصغر رو توصیف میکنه. آسمان آبی است. آبی مسند هست؛ چون داره حالت و رنگ آسمان رو توصیف میکنه. او دانشجو شد. دانشجو مسند هست؛ چون داره اطلاعاتی از اون به ما میده. 🍀همیشه مسند قبل از فعل اسنادی میاد. هیچ زمانی ممکن نیست در یک جمله مسند و مفعول در یک جمله بیاد؛ چون هر دو میان یه حالتی از نهاد رو نشون میدن و از طرفی هیچ مفعولی وجود نداره که با فعل اسنادی بیاد و جمله ما معنی پیدا کنه؛ اما ممکنه مسند و متمم در یک جمله باشن و یا مفعول و متمم کنار هم قرار بگیرن. 🌿در اسلایدهای بعدی متمم و فعل اسنادی رو توضیح دادم.
✨متمم: متمم کلمات دیگهای هستن که معنی رو کامل میکنن. متممها مثل چاشنیهای غذا هستن که بدونشون جمله مزهاش کمه. متممها دو دسته هستن: متمم قیدی: در این نوع با زمان، مکان و حالت همراه میشن. متمم مفعولی: در این نوع با حرف اضافه همراه میشن که نوع رایجترین هستن. مثلا: او دیروز آمد. از متمم قیدی زمان استفاده شده و دیروز میشه متمم. من با او صحبت کردم. از متمم مفعولی استفاده شده و او میشه متمم. 🍀یکی از راهکارهای شناخت متمم مفعولی اینه هست که همیشه بعد از حرف اضافه هر کلمهای که بیاد متمم هست. در اسلایدهای قبلی گفته بودم که در صورتی که *با* به معنای *به* باشه دیگه کلمه قبلش مفعول نیست. اون را تبدیل به حرف اضافه میشه و حرف بعدش هم متمم.
✨مضافالیه: چیزیه که به یه اسم دیگه وابسته هست. مضافالیه معمولاً با * ِ * و *ی*میاد و یه چیز رو به چیز دیگهای ربط میده و مالکیت رو نشون میده. مثلا: کتابِ صغرا را خواندم. صغرا مضافالیه هست؛ چون داره نشون میده کتاب مال کیه. ماشینِ پدر را شستم. پدر مضافالیه هست. رنگِ آسمان آبی بود. آسمان مضافالیه هست. تا اونجایی که من تحقیق کردم به مضافالیه هسته هم میگن. به کلمهای که قبل هسته بیاد وابسته پیشین و به کلمهای که بعد از هسته بیاد وابسته پسین گفته میشه.
✨ترکیب وصفی: ترکیب وصفی یعنی یه کلمه به نام صفت ویژگی و یا حالتی از یه کلمه دیگه به نام موصوف رو میگه. 🌱موصوف: اسم و چیزیه که توصیفش میکنیم. مثلاً کتاب. 🌱صفت: کلمهای هست که موصوف رو توصیف میکنه. مثلاً زیبا. مثلا: 🌿خرگوشِ زیبا. کتاب: موصوف، زیبا: صفت. 🌿دخترِ باهوش. دختر: موصوف، باهوش: صفت. 🍀 یکی از راههای شناخت صف و موصوف این هست که بیایم بگیم موصوف صفت است. یعنی چی؟ یعنی اینکه ما بیایم بگیم خرگوش زیبا است و چون معنی داره ترکیب وصفی رخ میده.
✨حرف اضافه: به کلماتی مانند در، به، همچون، از، از این، پیش، به جز، اندر، رایی که به معنای به هست و که و... حرف اضافه میگن که هر وقت حرفاضافهای توی جمله بیاد کلمه بعد از اون متمم هست.
🦋خوب گفتیم جمله از دو بخش اسم و فعل تشکیل شده و اسم هم از نهاد، متمم، حرف اضافه، مفعول و نشانه مفعولی و مسند تشکیل شده. قبل از اینکه زمانهای فعل و طریقه صرفشون رو معرفی کنم، میخوام با فعل اسنادی آشناتون کنم. در بخش اسم گفتیم مسند قبل از فعل اسنادی میاد. به طور کلی فعل اسنادی به فعلهایی مثل است، بود، شد فعل اسنادی میگن و حرف قبلیش هم مسند نامیده میشه. لیست کامل فعلهای اسنادی رو پایین براتون نوشتم: 🌱بودن (هستم، هستی، هست، هستیم، هستید، هستند) 🌱شدن (میشوم، میشوی، میشود، میشویم، میشوید، میشوند) 🌱گشتن (میگردم، میگردی، میگردد، میگردیم، میگردید، میگردند) 🌱گردیدن (میگردم، میگردی، میگردد، میگردیم، میگردید، میگردند) 🌱است 🌱ماندن (میمانم، میمانی، میماند، میمانیم، میمانید، میمانند) *به معنی باقی موندن در حالت خاصی.* 🌱نمودن (مینمایم، مینمایی، مینماید، مینماییم، مینمایید، مینمایند) *به معنی به نظر رسیدن.* 🌱شدن (شدم، شدی، شد، شدیم، شدید، شدند) *گذشته فعل شدن* فعل بودن و است پرکاربردترین فعل اسنادیه. فعلهای گشتن و گردیدن بیشتر در زبان ادبی و رسمی استفاده میشه. فعل ماندن زمانی فعل اسنادیه که حالت یا صفتی را به فاعل نسبت بده. مثلا: او بیمار ماند. یعنی او در حالت بیماری باقی ماند. فعل نمودن زمانی فعل اسنادیه که به معنی به نظر رسیدن باشه. مثلا: او خسته مینمود. او خسته به نظر میرسید.
🌿زمانهای فعل و طریقه صرف اونها. ✨فعل مضارع: فعل مضارع بر زمان حال دلالت داره؛ یعنی همین الان داره این کار انجام میشه. مثلا: من امروز به کتابخانه میروم. من مینویسم. خورشید غروب میکند. او هر روز ورزش میکند.
✨فعل ماضی: فعل ماضی بر زمان گذشته دلالت داره، برای چیزی که انجام شده و دیگه تموم شده. مثلا: دیروز به سینما رفتم. آنها فیلم دیدند. من کتاب خواندم. ✨فعل مستقبل: فعل مستقبل بر زمان آینده دلالت داره، برای چیزی که قراره بعدا رخ بده و هنوز اتفاق بیوفته. مثلا: فردا به مسافرت خواهم رفت. آنها به خانه ما خواهند آمد. ما خواهیم نوشت.
خوب سوال اصلی این هست که ما از کجا با توجه به جملمون متن مناسبمون رو انتخاب کنیم؟ قبل از اینکه طریقه صرف فعل در سه زمان رو بگم، باید به این اشاره کنم که قبل از نوشتن حتی یک کلمه از داستان، رمان، انشای مدرسه و هر متن دیگهای باید بدونید که اون متنی که دارید مینویسید در چه زمانی رخ میده. مثلا سبک روایت ما اول شخص مفرده و سارا داستان رو روایت میکنه. ما باید بدونیم این اتفاقات قبلا برای سارا رخ داده و الان سارا داره داستان رو تعریف میکنه یا همزمان که اون اتفاقات میوفته ما هم از اون اتفاق با خبر میشیم. مثلا اگه داستان قبلا اتفاق افتاده نباید بیایم بنویسیم آفتاب طلوع میکرد و سارا وارد اتاق میشد. باید بنویسیم آفتاب طلوع کرد و سارا وارد اتاق شد. همچنین وقتی مثلا انتخاب میکنید که داستان در زمان گذشته رخ داده باشه و فعل ماضی رو انتخاب میکنید، باید تا آخرین حرف متن از فعل ماضی استفاده کنید. مثلا نیاید بنویسید آفتاب طلوع کرد و سارا وارد اتاق میشد.
اگه بخواین خیلی مختصر و مفید بهتون بگم چطوری بیاین فعلهای زمان رو بسازید باید بگم که: بن فعل ماضی + شناسه + (در مواقع خیلی محدودی °می°) = فعل ماضی بن فعل مضارع + شناسنامه + می = فعل مضارع بن فعل ماضی + شناسنامه + خواه = فعل مستقبل حالا دو تا سوال پیش میاد، بن فعل چیه؟ شناسه چیه؟ ما برای به دست اوردن بن فعل به مصدر نیاز داریم. مصدر چیه؟ مصدر یا فعلنما به کلماتی گفته میشه که آخرشون °ن° باشه. ما میایم یه تغییراتی روی این مصدر ایجاد میکنیم و بن فعل یا ریشه مورد نظرمون رو میسازیم. در پستهای قبلی شناسه رو توضیح دادم؛ اما اگه بخوام خلاصه بگم همون من، تو، او، ما، شما و آنها یا ایشان هست. پیشنهاد میکنم به پستهای قبلی مراجعه کنید تا ضمایر متصل رو هم ببینید.
✨فعل ماضی برای ساخت بن فعل ماضی میاین یه فعل انتخاب میکنید که آخرش °ن° داشته باشه مثل خوردن. بعد میاین اون °ن° آخر رو حذف میکنید و تادام! بن فعل ماضی شما آماده هست! میاین اون خورد رو میزارین توی فرمول. حالا میاین میگین چه کسی قراره عمل خوردن رو انجام بده؟ مثلا من قراره عمل خوردن رو انجام بدم پس میام ضمیر (چیزی که به جای اسم میاد و تکرار اسم جلوگیری میکنه.) متصل من رو انتخاب میکنم؛ یعنی °م° و با توجه به جملمون اگه به °می° نیاز باشه توی فرمول مینویسیمش. پس میشه: خورد + م = خوردم. می + خورد + م = میخوردم.
✨فعل مضارع برای ساخت بن فعل مضارع میاین یه مصدر انتخاب میکنید و به بن فعل ماضی تبدیلش میکنید. مثلا مصدر خوردن رو به بن فعل ماضی تبدیل میکنیم. حالا باید امرش کنیم یعنی خورد تبدیل میشه به بخور. در انتها میایم اون °ب° اول فعل امرمون رو حذف میکنیم تا بشه خور، تادام! بن فعل مضارع شما آماده هست! حالا شناسه مد نظرمون رو انتخاب میکنیم و توی فرمول میزاریم: می + خور + م = میخوردم ✨فعل مستقبل برای ساخت فعل مستقبل میایم بن فعل ماضیمون رو که مثلا خورد هست رو توی فرمول میزاریم و تادام! فعل مستقبل شما آماده هست. خواه + م + خورد = خواهم خورد
🌱چطوری همهٔ اینها رو با هم ترکیب کنیم؟🌱 یه جملهٔ درست مثل یه پازل میمونه، همه تکهها باید جاشون درست باشه که اگه یه تیکه در جای اشتباه گذاشته بشه، تمام پازل بهم میریزه و بیمعنی میشه. به طور کلی در جملات اول نهاد میاد، سپس متمم، بعد مفعول و در انتها فعل. در جملاتی با فعل اسنادی به جای مفعول مسند نوشته میشه. حالا یه جمله مینویسم و نقش کلمات رو هم میگم: میترا دیروز با عجله کتاب ریاضی را به دوستش داد. نهاد یا فاعل: میترا؛ یعنی کسی که کار رو انجام داده. فعل: داد؛ یعنی کار انجام شده. مفعول: کتاب ریاضی؛ یعنی چیزی که کار روش انجام شده. نشانه مفعول: را متمم قیدی حالت: با عجله؛ یعنی چگونگی انجام کار. متمم مفعولی: به دوستش؛ یعنی برای چه کسی انجام شده. 🍀هماهنگی فاعل و فعل فعل باید دقیقاً با فاعل هماهنگ باشه. مثلا: من میرود. فاعل یعنی من، با فعل یعنی میرود. جور در نمیاد؛ پس بهتره بنویسیم من میروم.
🍀همیشه بعد از پایان نوشتن، یه بار دیگه متن رو فقط از نظر زمان فعلها بخون. اگه جایی زمان عوض شده، درستش کن. بار بعد از نظر قواعد بخون و ببین جملات سازگاری دارن و یا ترتیب رعایت شده. البته در بعضی جملات در ترتیب کلمات استثنائاتی هم وجود داره. 🌱نکات طلایی🌱 🌿حواست به °را° باشه! °را° معمولاً با فعل گذشته میاد: کتاب را خواندم. با فعل حال کمتر استفاده میشه: کتاب میخوانم. 🌿ضمیرها رو فراموش نکن! ضمیرها باید دقیقاً با فعل هماهنگ باشن: من میروم، نه من میرود. آنها میروند، نه آنها میرود. 🌿از فعلهای مترادف استفاده کن! به جای تکرار یه فعل، از فعلهای مشابه استفاده کن. به جای ممدقلی گفت، اصغرقلی گفت، اکبر حسین گفت، فلانی گفت، بهمانی گفت، بنویس ممدقلی اظهار کرد، اصغرقلی بیان نمود، اکبر حسین افزود و... 🌿فعلهای کمکی رو بشناس! فعلهای کمکی میتونن به فعل اصلی کمک کنن. مثلا: توانست بنویسد. خواست برود.
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
فرصت؟