
لبخند دوروتی روی پرده، فریاد خاموش دختری بود که پشت صحنه در حال فروپاشی بود. جادوی از برای جودی گارلند نه رؤیا، که آغاز کابوس بود.

جودی گارلند، ستارهی نوجوان «جادوگر شهر اُز»، در پشت صحنه با دنیایی تاریکتر از رنگینکمان روبهرو بود. استودیوی MGM برای حفظ ظاهر معصوم و لاغرش، رژیمهای سختی براش تعیین کرد، بهش داروهای محرک میداد تا سرحال باشه، و آرامبخش برای خواب. حتی تشویقش میکردن سیگار بکشه تا اشتهاش کم بشه. کفشهای قرمز معروفش باعث تاولهای دردناک میشدن، و ساعتهای طولانی فیلمبرداری با نورهای داغ صحنه، خستگی و اضطرابش رو بیشتر میکرد. هر اشتباه کوچیکی با تحقیر و فشار روانی همراه بود. جودی کمکم به داروها وابسته شد، اعتمادبهنفسش رو از دست داد، و وارد چرخهای شد که تا پایان عمر ادامه داشت. با اینکه صدای «بر فراز رنگینکمان»ش جهانی شد، خودش هیچوقت به اون آرامش نرسید.

بازیگر نقش مرد حلبی (Tin Man) در فیلم «جادوگر شهر اُز» در ابتدا بادی ابسن بود، اما خیلی زود دچار واکنش شدید آلرژیک به گریم فلزی شد. پودر آلومینیومی که برای ظاهر فلزی صورتش استفاده میشد، وارد ریههاش شد و باعث مشکلات تنفسی خطرناک و بستری شدنش در بیمارستان شد. استودیو بدون معطلی جایگزینش کرد و جک هالی رو بهجای اون آورد. اما حتی جک هالی هم از گریم فلزی در امان نبود؛ اون هم دچار عفونت چشم شد و مدتی نتونست فیلمبرداری کنه. لباس مرد حلبی بسیار سنگین و محدودکننده بود، طوری که بازیگر نمیتونست راحت حرکت کنه یا نفس بکشه. در بعضی صحنهها، به سختی میتونست بنشینه یا حتی پلک بزنه. شرایط سخت فیلمبرداری، نورهای داغ صحنه، و فشار برای اجرای دقیق باعث شد که نقش مرد حلبی، با وجود ظاهر براق و دوستداشتنیاش، یکی از طاقتفرساترین تجربههای بازیگری در اون پروژه باشه.

مارگارت همیلتون، بازیگر نقش جادوگر بد غرب در «جادوگر شهر اُز»، با وجود اجرای بهیادماندنیاش، در طول فیلمبرداری با آسیبهای جدی روبهرو شد. در یکی از صحنهها که باید با دود سبز ناپدید میشد، افکتهای آتشزا بهدرستی کنترل نشدن و باعث سوختگی شدید صورت و دستش شد. اون چند هفته بستری بود و بعد از بهبودی، حاضر نشد دوباره در صحنههای خطرناک بازی کنه. گریم سنگین و رنگ سبز سمی که برای صورتش استفاده میشد، به سختی پاک میشد و حتی گاهی تا چند روز روی پوستش باقی میموند. با اینکه نقش جادوگر بد رو با قدرت و تأثیر بالا اجرا کرد، خودش بعدها گفته بود که از ترس بچهها ناراحت بوده، چون خیلیها واقعاً ازش میترسیدن. اجرای او یکی از نمادهای ترسناک و فراموشنشدنی تاریخ سینما شد، اما پشت اون چهرهی سبز و خندهی شیطانی، درد و خطر واقعی پنهان بود.

ری بولگر، بازیگر نقش مترسک، در طول فیلمبرداری «جادوگر شهر اُز» با مشکلات فیزیکی و ناراحتیهای جدی روبهرو شد. گریم سنگین و ماسک لاستیکیای که برای صورتش استفاده میکردن، ساعتها طول میکشید تا نصب بشه و در پایان روز، جدا کردنش باعث زخم و تحریک شدید پوستش میشد. اون ماسک بهقدری محکم روی صورتش چسبیده بود که بعد از پایان فیلمبرداری، ردش تا چندین ماه روی صورتش باقی مونده بود. لباس مترسک هم با اینکه ظاهر سادهای داشت، محدودکننده بود و حرکت کردن باهاش سخت بود، مخصوصاً در صحنههایی که باید با انرژی بالا میدوید یا میافتاد. ری بولگر خودش گفته بود که این نقش رو با تمام وجودش بازی کرده، اما فشار فیزیکی و تکرارهای زیاد صحنهها باعث خستگی شدید و دردهای عضلانی شده بود. با وجود همهی سختیها، اجرای پرشور و حالتهای بدنی خاصش باعث شد مترسک یکی از محبوبترین شخصیتهای فیلم بشه، اما پشت اون لبخند و حرکات بامزه، درد و تلاش زیادی پنهان بود.

بازیگر نقش شیر ترسو، برت لار، در طول فیلمبرداری «جادوگر شهر اُز» با شرایطی طاقتفرسا روبهرو بود. لباس شیر از پوست واقعی شیر ساخته شده بود و وزن زیادی داشت—حدود ۴۰ کیلوگرم—که باعث میشد حرکت کردن، نفس کشیدن و حتی نشستن براش سخت بشه. زیر نورهای داغ صحنه، این لباس به شدت گرم میشد و چون تهویه نداشت، برت لار در طول روز عرق میریخت و دچار گرمازدگی میشد. مجبور بودن لباس رو چند بار در روز خشک کنن چون کاملاً خیس میشد. او بارها از خستگی و فشار فیزیکی شکایت کرد، اما استودیو اهمیتی نمیداد. گریم سنگین صورتش هم باعث تحریک پوست و ناراحتیهای مداوم شده بود. با وجود این سختیها، باید نقش شیر بزدل رو با انرژی و حالت طنز اجرا میکرد، و هر اشتباه کوچکی با تکرارهای طولانی و فشار روانی همراه بود. برت لار بعدها گفت که این نقش، با وجود محبوبیتش، یکی از سختترین تجربههای کاری عمرش بوده.

تفاوت رفتار با سگ توتو و بازیگران کوتوله در پشتصحنهی «جادوگر شهر اُز» واقعاً نشوندهندهی تبعیض و بیعدالتی اون دوران بود. توتو، سگ کوچولوی جودی گارلند، نهتنها در طول فیلمبرداری مراقبت ویژهای دریافت میکرد، بلکه دستمزدی حدود ۱۲۵ دلار در هفته داشت—رقمی که از بسیاری از بازیگران کوتاهقدی که نقش مانچکینها رو بازی میکردن بیشتر بود. در مقابل، بازیگران کوتوله که نقش مانچکینها رو داشتن، اغلب با بیاحترامی و شرایط کاری نامناسب مواجه بودن. گزارشهایی وجود داره که بعضی از اونها در هتلها جدا از سایر بازیگران اسکان داده میشدن، و حتی در صحنهها با تحقیر یا شوخیهای زننده روبهرو بودن. دستمزدشون هم بسیار پایینتر بود، و بسیاریشون هیچوقت اعتبار رسمی در تیتراژ نگرفتن. این تفاوت رفتاری، با وجود ظاهر رنگارنگ و شاد فیلم، نشون میده که پشتصحنهی اُز، برای بعضیها بیشتر شبیه به کابوس بود تا رؤیا.

فکت دردناک و کمتر شنیدهشده: – در صحنهای که جادوگر بد غرب باید با دود سبز ناپدید بشه، نهتنها مارگارت همیلتون دچار سوختگی شدید شد، بلکه دستیار بدلکارش هم بعدها در صحنهی مشابه دچار آسیب شد، چون استودیو ایمنی رو جدی نمیگرفت. – لباس شیر ترسو از پوست واقعی شیر ساخته شده بود، و بعد از هر روز فیلمبرداری، باید با خشککنهای صنعتی خشک میشد چون کاملاً خیس از عرق میشد. این لباس بهشدت بوی بدی میگرفت، و بازیگرش مجبور بود ساعتها در اون بمونه. – بازیگران مانچکینها نهتنها دستمزد پایینی داشتن، بلکه بعضیهاشون در هتلها از نوشیدن بیش از حد و رفتارهای نامناسب شناخته میشدن، و همین باعث شد استودیو اونها رو با تحقیر کنترل کنه و حتی در بعضی موارد از محافظ برای نظارت استفاده کنه. – جودی گارلند در یکی از صحنهها که باید میخندید، بهقدری خسته و تحت فشار بود که گریهاش گرفت، و کارگردان برای گرفتن حالت خنده، بهش داروی محرک تزریق کرد تا حالت چهرهاش تغییر کنه. – صدای جیغ جادوگر بد غرب در صحنهی ذوب شدن، بهقدری بلند ضبط شد که باعث آسیب شنوایی موقت در یکی از اعضای تیم صدا شد، چون از محافظ گوش استفاده نشده بود. – در طول فیلمبرداری، هیچکدوم از بازیگران اصلی بیمه نداشتن، و اگر آسیب جدی میدیدن، استودیو مسئولیتی قبول نمیکرد.
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
هعیییییییییییییی
وحشتناک بود..
جهت حمایتت
عالی بود خوشگلم خسته نباشی 🎀✨🛐
ممنون میشم فالوم کنی و یه سر به پست هام بزنیی و حمایت کنی اگر حمایت کردیی حتما بگو 🩷
جودی گارلند بهش tجاوز شد و کارگردان مجبورش کرد کرست بپوشه (چون ۱۶ سالش بود)، آخرشم دلیل mرگش همین فیلم و قرصای خوابی که بهشون mعتاد شد بود.
فیلم مورد علاقم بود تو بچگی😭💔
چقد بدد،،😭
بسملا
چقدر دردناک 💔،عالی بود