
ایده داشتن دو چهره هیجان انگیز به نظر می رسد.چهره ای که درنهایت باهاتون صحبت کند و هم عایدتان باشد. اما شاید آنقدر ها هم که به نظر می رسد جالب نباشد! امروز قصد دارم مرد دو چهره،ادوارد مورداک رو بهتون معرفی کنم!
داشتن چهره ی دیگری جالب به نظر می رسد. چهره ای که هرگز شما را تنها نگذارد و همدم و همفکر شما درتنهایی ها باشد. برای مثال حتی در انیمشن ها هم به این موضوع اشاره شده. اما مردی بود که واقعا با دو چهره متولد شد. متاسفانه باید بگویم آنقدر هم جالب که به نظر می رسد نیست.ادوارد مورداک در قرن نوزدهم در سال ۱۸۷۰ در خانواده ی سلطنتی انگلستان متولد شده، و زندگی می کرد. ادوارد جوانی خوش قیافه و باهوش بود. اما یک نقص بزرگ داشت. او چهره ی دیگری بر پشت سرش داشت. این چهره بر خلاف روی دیگر ادوارد بسیار بد چهره و رعب انگیز بود و حتی وحشتناک تر اینکه در موازات صورت اصلی ادوارد بود. ادوارد با دوچهره به دنیا آمده بود!
چهره ی دوم ادوارد فاقد قدرت خوردن یا تکلم و یا انجام بیشتر کار های دیگر انسانی بود. اما در کمال تعجب این چهره می توانست عصبانی یا خندان شود. این چهره می توانست تغییر حالت دهد. شاید فکر کنید که ادوارد به دلیل این چهره دچار مشکلات مغزی و یا عدم تکلم و صرع و دیگر بیماری بود. اما این گمانی کاملا اشتباه است. زمانی که گفتم جوانی خوش قیافه و باهوش واقعا منظورم همین بود. اما یک مشکل وجود داشت. او چیز های عجیبی را می شنید و خواب های عجیبی می دید. در خواب هایش آن چهره با او صحبت می کرد!
حتی با وجود اصرار و التماس های ادوارد هیچ دکتری حاضر به برداشتن آن چهره نشده بود و جرئت انجام این کار را نداشت. ادوارد می گفت که درکابوس هایش آن چهره شی.طانی خود را ریچارد معرفی کرده و از او خواسته کار هایی خبیثانه و نامناسب انجام دهد. ادوارد همیشه آن چهره را چهره ی شی.طانی یا شی.طان بدجنس توصیف می کرد. چهره ای که در گوشش زمزمه هایی خبیثانه می خواند و او را به دیوانگی می رساند. این چهره زندگی ادوارد را به نحسی کشید. او از کودکی هیچ دوستی نداشت و دوستان بسیار اندکش تنها برای مال و ثروتش با او بودند. هر کودکی که اورا می دید فرار می کرد و این چهره باعث داشتن زندگی عادی برای او شده بود. او در اوج جوانی خودکشی کرد و وصیت نامه ای گذاشت که در آن گفته بود پس از مرگش آن چهره را از بین ببرند
اما پزشکان توانستند علت چهره ی پشت سر ادوارد را به دست بیاورند و دلیل واقعا منطقی ای هم داشتند. بعد ها در سال ۲۰۰۶ میلادی پزشک ها فهمیدند که نسل های پیش از ادوارد به دلیل ازدواج خانوادگی دچار مشکلات ژنتیکی شده بود و منجر به مشکلاتی همچو ادوارد می شد. ولی در این میان یک امای بزرگ وجود دارد. آیا این داستان واقعیست یا فقط داستان دروغین و تخیلی است؟ آیا تمام زندگی ادوارد و حتی عکس هایی از خودش و جمجمه اش دروغین است؟ آیا حتی نتیجه گیری جالب و باورپذیر پزشکی واقعی است؟ یا تمام این داستان فقط و فقط برای جذب مخاطب بوده؟
در این باره باید بگویم نویسنده ی اصلی این خبر چارلز اولین هلیدرث بوده. شاعر و نویسنده ی متون علمی تخیلی. متن های او برخلاف متن های بر اساس واقعیت بیشتر تخیلی بود و به سمت چیز های خارقالعاده و غیرواقعی گرایش داشتند. اما می توانیم بگوییم که هر کس که داستان تخیلی می نویسد همه ی متن هایش تخیلی نیست. باز هم این نظر مشکل دارد. چراکه مدرک های بسیاری از عدم واقعیت داستان ادوارد وجود دارد. هیلدرث در مقاله ی خود از انجمن علمی سلطنتی برای موارد پزشکی عجیب و غریب آن نام می برد. اما چنین سازمانی در قرن نوزدهم وجود نداشته! در ضمن. به نظر می رسد که مقاله ی هیلدرث اولین باریست که چنین مورد پزشکی نادری را توصیف کرده وهیچ متن واقعی یا تخیلی دیگری چنین چیزی را توصیف نکرده. پس حالا می توانیم دلیل اینکه از زندگی ادوارد چیز خاصی در دسترس نیست و عکس های زیادی هم ندارد. عدم اجازه برای عکاسی! دلیل جالبیست. در آخر داستان مورداک چیزی جز مقاله ای دروغین نبود. اما به قدری باورپذیر بود که حتی پزشکان زیادی باور کردند و داستانش بیش از یک قرن دوام آورد. اگرچه ادوارد هرگز واقعی نبوده اما داستانش تا سال ها مردمان را فریب خواهد داد.
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
ولی تا الان فکر میکردم فقط کویرل دوچهره داره🤣🤣🤣
👈🏻👉🏻🤡
یخورده عکس (بررسی)
12 اسلاید صحیح/غلط 0 مشاهده 0 لایک 0 نظر 3 روز پیش
پین لطفا🙏🏻
فرصت