
بیب بیب🚨 چطورید دوستان؟ امروز یه تور ویژه داریم کجا؟ راستش میخوایم یه گذشته اروپا عصر ویکتوریا و عشق آشنا بشیم! آمادهاید؟ سوار اتوبوس بشید کمربندا رو ببندید دکمه لایک زده بشه، اماده؟ حرکت🚌

عشق در دوران ویکتوریایی؛ از افسانه تا واقعیت وقتی به عشقهای قدیمی فکر میکنیم، اولین چیزی که به ذهنمان میرسد شاید یک نجیبزادهی خوشپوش باشد که در یک مهمانی رسمی، زیر نور لوسترهای بلورین، با نگاهی خیره عاشق میشود. طرف مقابل؟ بانویی با پیراهنی دنبالهدار، چهرهای آرام و صدایی نجواگونه که حرفهایش را در لابهلای حرکات بادبزن یا نگاههای کوتاه پنهان میکند. اما آیا عشق واقعاً اینگونه بود؟ یا فقط در رمانها و فانتزیهای ما چنین تصویری ساخته شده؟ در این پست، به دنیای عشق در دوران ویکتوریایی (قرن نوزدهم میلادی) سفر میکنیم؛ جایی که احساسات واقعی در پشت پردهی آداب سختگیرانه، سنت و طبقه پنهان میشدند.

۱. ازدواج؛ آغاز با عقل، نه دل در آن دوران، مخصوصاً در طبقات مرفه و اشرافی، ازدواج بیشتر یک قرارداد خانوادگی بود تا پیوندی عاشقانه. پدر و مادرها، آینده فرزندانشان را با دقت مهندسی میکردند. اگر دختری ثروتمند بود، ازدواجش میتوانست نفوذ یک خانواده را گسترش دهد. اگر پسری موقعیت شغلی یا عنوان اشرافی داشت، خانوادهها برای وصلت با او رقابت میکردند. عشق؟ بله، گاهی بود. ولی بیشتر بعد از ازدواج به وجود میآمد – اگر خوششانس بودند.

۲. آداب معاشرت؛ عشق پشت نقاب ادب ارتباطات بین زن و مرد بهشدت کنترلشده بود. حتی در مهمانیها، زن و مرد نمیتوانستند آزادانه گفتوگو کنند. هر حرکت، هر نگاه و حتی سکوتها، معنا داشتند. در نتیجه، عاشقان باید رمز و زبان مخصوص خودشان را پیدا میکردند. برخی از این کدها شامل موارد زیر بود: • زبان گلها (Floriography): هر گل معنا داشت. گل نرگس یعنی "غرور"، یاس یعنی "اشتیاق"، و رز زرد میتوانست نشانه "خیانت" باشد! • حرکات بادبزن: باز کردن آرام به سمت راست یا چپ میتوانست معنی "دوستت دارم" یا "نه، مزاحم نشو" بدهد. • لباس و جواهرات: نوع طرح، رنگ و محل استفاده از جواهرات یا تزئینات میتوانست نشانگر احساسات، وضعیت تأهل یا حتی طبقه اجتماعی فرد باشد.

۳. زن بودن؛ دل دادن ممنوع در جامعهای که زنها کمترین حق انتخاب را داشتند، عشق برای بسیاری از آنها به رؤیایی دستنیافتنی تبدیل میشد. آنها برای "همسر خوب بودن" تربیت میشدند، نه برای عاشق شدن. با این حال، برخی زنها با استفاده از نامهنگاری، خاطرهنویسی یا حتی نوشتن رمانهای عاشقانه، احساساتشان را ثبت و گاهی پنهانی منتشر میکردند.

۴. عشق ممنوع؛ الهامبخش ادبیات کلاسیک دقیقاً همین محدودیتها باعث شد که نویسندگانی مثل جین آستن، شارلوت برونته، و جورج الیوت، داستانهایی خلق کنند که شخصیتهایشان علیه سنتها میجنگیدند. آنها با ظرافت، تصویر زنی را ترسیم کردند که بهدنبال عشق واقعیست، نه فقط یک شوهر مناسب. مثالهایی مانند: • غرور و تعصب: درباره دختری که فقط به خاطر پول ازدواج نمیکند. • بلندیهای بادگیر: درباره عشقی سوزان که در مرز بین واقعیت و جنون حرکت میکند.

۵. نتیجهگیری؛ نگاهی دوباره به رمانتیکبودن آن دوران عشق ویکتوریایی لزوماً عاشقانه نبود. بیشتر شبیه یک بازی شطرنج بود؛ با قواعد سخت و مهرههایی که احساساتشان را در قلبشان حبس میکردند. با این حال، همان فشارها بود که عشق را نادر، خاص و گاهی بیاندازه پرشور میکرد. شاید برای همین است که هنوز هم دلمان میخواهد در رؤیاهایمان، معشوقمان با کت مخملی و زنجیر ساعت سراغمان بیاید… و با صدایی آرام بگوید: «اجازه میدهید این رقص را با شما آغاز کنم؟»
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی بودددد
استکانننن جونم قربونتت
عالی بود :)))
اسم کاور؟
عزیزم چرا نتونیم تلاق بگیریم
مرسی
وای ولی بازم دقت کردی اون موقع زندگیا با وجود اینکه عشق زیاد ملاک نبوده بهتر و پایدار تر بوده؟😓☝🏻
همینن
شاید چون همه سعی میکردن با تقریبا هم سطح خودشون آشنایی پیدا کنن و ازدباجاشون از روی احساس نباشه عقلانی باشه بیشتر
شاید
وای این پستتو واقعا دوست داشتم عالی بود آفرین خسته نباشی
ممنونممم، هودمم اینو بیشتر از بقیه یه جورای ووست دارم، به شخصه اس اخر رو
چه سس دست وای
عالی بود میکووو
مرسیی
عالی
قربونت
هرکس ناظره لطفا بیت و بوم، نور تو،نور شمع،زمزمه های دره ممنوعه رو برسی کنه
نیست بخدا
هیچ کدوم🥺؟
لیستم خالیا، ناظر خوبیم نمیزارم چیزی تو صف بمونه
🥰🥰🥰🥰مرسیییی
یبار دیگه بسازم شاید اومد تو لیستت
الان اومد؟
نچ
عشق یک واکنش شیمیایی و باعث درد میشود
۹۹٪ موافقم
آن یک درصد؟
عاشقان خوشبخت و شاد رو دیدم
عالی بود
مرسیی
قربونتت
عالی بود
مرسیی
بوث بوث