معرفی بهترین رمان هایی که من تا حالا خوندم

می خوام ۶ کتاب رمان معرفی کنم اولین کتاب نام کتاب:پاستیل های بنفش نویسنده:کاترین اپلگیت ناشر:((می تونید از هر ناشری این کتاب رو تهیه کنید خودم از پرتقال خریدمش)) متنی از کتاب دستم را انداختم دور کمرش و زور زدم. انگار شیری را بغل کرده بودم؛یک تن وزن داشت. کرنشا پنجه هایش را فرو کرده بود توی لحافی که بچگی هام،عمه بزرگم،ترودی،برایم بافته بود. ناامید شدم و ولش کردم. کرنشا پنجه هایش را کشید بیرون و گفت:((ببین!من نمی تونم تا وقتی که کمکت نکردم، برم. دست من نیست که!)) _((پس دست کیه؟)) کرنشا با همان چشم های سبز تیله ای و سبزش به من خیره شد؛پنجه هایش را گذاشت روی شانه هایم. بوی کف صابون و نعناع می داد گفت:((تو جکسون.... دست توئه))

نام کتاب:بابا لنگ دراز یا همون[جودی ابوت] نویسنده:آلیس جین چندلر وبستر یا همون[جین وبستر] ناشر:سلیقه ی خودتون ماله من ناشرش انتشارات ارتباط نوین متنی از کتاب جروشا بدون هیچ حرفی راه افتاد.۲ خط موازینی پیشانی اش افتاده بود.از خودش می پرسید:((چه اشتباهی کردم؟نان ساندویچ کلفت بوده؟ پوست گردو توی کیک پیدا شده؟ یکی از خانم های مهمان جوراب سوراخ سوزان رو دیده؟وای خدا مرگم بده....حتما یکی از طفل معصوم های اتاق (ف)حرف بدی و بی ادبانه ای به آقایان هیئت امنا زده!))

نام کتاب :ممکنه کارتونش رو دیده باشید شازده کوچولو نام نویسنده :آنتوان دوسنت اگزوپری ناشر:سلیقه ی خودتون ناشر من تهران.ندای معاصر روباه گفت:((آدم وقتی چیز رو اهلی کنه می فهمه. آدما دیگه وقتی برای فهمیدن ندارن.اونا همه چی رو همین جوری آماده از مغازه ها میگیرن ،اما هیچ مغازه ای نیست که دوست بفروشه، به همین دلیل آدما بدون دوست موندن اگه تو یه دوست می خوای پس من رو اهلی کن.)) شازده کوچولو گفت:((برای اهلی کردن تو باید چیکار کنم؟))

نام 📚:دختری که ماه را نوشید نام نویسنده:کلی بارن هیل نام ناشر:مثل همیشه هر چی دلتون می خواد اسم ناشر من. نشر هم میهن متنی از کتاب لونا گفت مامان جون پرنده یکهو تنه ی درخت تبدیل به یک پرنده ی بزرگ صورتی شد.زان با خودش گفت بیچاره درخت لونا داد زد مامان جون کیک یکهو جریان آب دریاچه تبدیل به یک کیک در حال جریان شد لونا در حالی که دستش را در رود خانه ی کیکی می برد گفت خوشمزه به نظر میرسه!

نام کتاب:درخت آرزو نویسنده :کاترین اپلگیت ناشر:مثل همیشه از هر ناشری می توانید تهیه کنید ناشر من. ژکان متنی از کتاب اگر یک روز که روز خوش شانسی شماست. نزدیک درختی ایستادید که ظاهری دوستانه داشت و صمیمی به نظر می آمد،بد نیست به صدایش گوش دهید. ما درخت ها نمی توانیم جوک تعریف کنیم اما مطمئنا می توانیم قصه بگوییم