
درباره درماندگی آموخته شده منابع: وینی کار_فکر بنیان_ویکی پدیا_میگنا
درماندگی آموخته شده چیست؟ درماندگی آموختهشده در روان شناسی به شرایطی اشاره میکند که در آن افراد بر اساس تجربه گذشته (مانند سرکوفتها و شکست های طولانی پشت سر هم) به این نتیجه میرسند که تلاش را با پیشرفت مرتبط نمیدانند. آنها فکر میکنند اگر هر کاری انجام دهند، به موفقیت دست نمییابند. "هر تلاشی کنم بی فایده ست!" این موضوع نخستینبار توسط مارتین سلیگمن مطرح شد.
توضیحات کاملتر _درماندگی آموخته شده پدیده ای است که وقتی انسانها یا در شرایط بدی که کنترلی بر آن ندارند قرار می گیرند آن را تجربه میکنند. درماندگی آموخته شده به معنای باور فرد یا حیوان بر اجتناب ناپذیر بودن شرایط سخت و دست کشیدن از تلاش برای تغییر شرایط حتی درمواقعی است که چنین فرصتی وجود دارد. در نهایت انسان شرطی میشود و دیگر برای پرهیز از این درد و رنج هیچ تلاشی نمیکند، حتی اگر فرصتی باشد که از آن فرار کند. زمانی که انسانها یا حیوانات به این درک میرسند که هیچ کنترلی بر روی اتفاقات اطرافشان ندارند، احساس درماندگی میکنند و بر همین اساس فکر و رفتار میکنند.

مثال درماندگی آموخته شده بیایید یک موضوع جالب را در نظر بگیرید. در هند برای کنترل فیل ها فقط کافیست یک طناب نازک دور پایشان ببندند. به همین سادگی فیل ها متوجه میشوند که دیگر نمیتوانند فرار کنند! ولی آیا طنابی به آن نازکی فیل ها را از فرار کردن باز میدارد؟ نخیر، واقعیت این است که این طناب نازک فیل را کنترل نکرده بلکه افکار خود فیل است که باعث شده او نتواند فرار کند. داستان این است که وقتی فیلها کوچکتر بودند صاحبانشان طنابی به پایشان میبستند تا فرار نکنند. قطعا تلاشهای فیلهای کوچک و بی زور برای فرار بینتیجه میماند، اما وقتی فیلها بزرگتر میشوند باز هم همان طناب نازک و کوچک کار خودش را میکند چون فکر میکنند که باز هم نمیتوانند فرار کنند ولی اینطور نیست!

آزمایشهای مارتین سلیگمن که منجر به شکلگیری این تئوری شد: آزمایش سلیگمن و نظریه درماندگی آموخته شده در اواخر دهه ۱۹۶۰ و اوایل دهه ۱۹۷۰ توسط مارتین سلیگمن و مایر صورت گرفت. برای انجام این آزمایش سلیگمن و همکارش تعدادی سگ را در قفس قرار داده و با دستگاه شوک الکتریکی به آنها شوک وارد می کردند. سگ ها پس از چندین کوشش نافرجام، می آموختند که راه گریزی از شوک الکتریکی وجود ندارد و درد و ناراحتی آن را به عنوان بخشی از واقعیت زندگی خود می پذیرفتند و دیگر تلاشی جهت حل مشکل نمی کردند.

برای بررسی بیشتر دسته جدیدی از سگها رو به سه گروه تقسیم کردن: سگهای گروه یک بسته شده بودن و شوکی به اونا وارد نشد. اما سگهای گروه دو که بسته شده بودن، شوکهای الکتریکی به اونا وارد شد که میتونستن با فشار دادن پانل با بینیشون از اون جلوگیری کنن.به سگهای گروه سه هم شوکهای الکتریکی می دادن، اما راه فراری نداشتن. وقتی که این سه گروه اولین دست کاری آزمایشی رو به پایان بردن، همه سگها در جعبه با دو محفظه قرار گرفتن. سگهای گروه یک و دو متوجه شدن که فقط باید از روی مانع بپرند تا از شوک جلوگیری کنن، اما سگهای گروه سه حتی سعی نکردن که امتحان کنن. "این سگها بر اساس تجربه قبلیشون به این نتیجه رسیدن که هیچ کاری نمیتونن انجام بدن تا شوکه نشن."
زمانی که به ناتوانی آموخته شده مبتلا شوید احتمال تمایل به راههای جایگزین و میانبر زیاد میشود. ممکن است با این باور که نمیتوانید پولدار شوید دست به کار خلاف بزنید یا دانشآموزی که برحسب تجربه قبلی که نتیجه مناسبی نگرفته بود، تقلب را تنها راهحل میبیند. تأثیر انگیزشی ناتوانی آموخته شده اغلب در کلاسهای درس مشاهده میشود. دانشآموزانی که به طور مکرر شکست میخورند، به این نتیجه میرسند که آنها قادر به بهبود عملکرد خود نیستند، و این ویژگی آنها را از تلاش برای موفقیت باز میدارد، که منجر به افزایش ناتوانی، ادامه شکست، از بین رفتن عزتنفس و دیگر پیامدهای اجتماعی میشود.
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
مبارک باشه ویژه شدن پستتون!:)
سپاس👊🏻
عالی بود!
ویژه شدنش رو تبریک میگم ✨
ممنون!=)