تستچی چقد عوض شده- خب بعد ۱ سال برگشتم:))) من اینو توی عید نوشتم ولی تنبلی بز من غلبه کرد
*ساعت ۱۰ صبح ملت با صدای جیغ کارول پا شدن و دویدن تو اتاقش*
کتی:کارول! آر یو زنده؟
کارول:یس آیم زنده!
کلر:پس چرا زا به رامون کردی؟
کارول:یادم رفته بود اینا /اشاره به سنسا/ آدم شدن،وقتی بیدار شدم با یه پسر غریبه ژذاب توی تختم رو به رو شدم
داست زخم و زیلی گوشه اتاق:و حسابی هم از خجالتم دراومد...
*کیلر و ارور ج*ر خوردن*
کیلر:صادقانه بخوام بهت بگم...اون زیرشلواری گربه ای ننه بزرگیت خیلی بهت میاد:>
داست:ممنون ولی به پای اون تنبون گشاد و بابابزرگی تو نمیرسه>:>
کیلر:💢>:>
*نایتمر قبل از اینکه این دو تا بیوفتن به جون هم با شاخکاش بلندشون کرد*
نایت:پاشید حاضر شید می خوایم بریم خرید
سواپ و هارور:هورا خرید!
دریم:حالا چرا؟
نایت:چون کل آذوقهمون رو برای اون اردو بردیم و کلش جا موند...
کتی با نگاه گوربه ای:اسپرایت منم جا گذاشتی؟ /وحشی شدن/ پدصگ روش نوشته بودم دست نزن-!
7 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
12 لایک
دو اسلاید خوندم
هیچی یادم نمیاد👍🏻
ایشالا بعدا از اول میخونم الان وسط کلاسم👍🏻
آفرین به تو طبیعیه
سر کلاس میای تستچی؟ نچ نچ نچ
چشمم روشن
منم به سرم زده داستان بنویسم باز فقط ایده ندارم😀زندگی چه خوبه😀همین الان فهمیدم من اصن نمیدونم تو کلاس چندمی راستی...چندمی؟
هم سن هم بودیم والا👏
من اصن یادم نی قضیه چی بود😭این پارتو میخونم اگر نفهمیدم کلا از اول میخونم👍🏻
قضیه خاصی نداشته فقط برای طنزه😭
کجا قضیه خاصی نداشت زن/یکه:-:
در حقیقت آره اون موقعا نمیدونستم قراره چی بشه ولی الان یاد گرفتم چجوری داستان بنویسم
ایگو منتظر بودم خجالت بکشم ولی خداروشکر کلا تو یه صحنه حضور داشتم-
عیب نداره در آینده سعی میکنم بیشتر حضورت بدم
چون فقط خودمو و خودت و کارول و تبی و آرها موندیم قضیه راحت تر شده
کارول:نقشه ریخته بودم امشب بندازمتون تو یه اتاق ولی بیل خطرناک میزنه...پس کنسله...
داداش اوضاع خرابه…
خراب
من چرا عین طوطی هر چی گفتی تکرار کردم
بیل روی مبل به صورت 'خاصی' نشسته بود؛
هی من میخوام مغز تمیزمو جمع کنم تو نمیزاری-
کیلر:مشکلی با تو ندارم،با تحقیر کردن تو،داست هم تحقیر میشه. حالا زانو بزن هاپو~
چه غلطا…
وقتی میگن به بچه گوشی ندید همین میشه دیگه
تنکیو بیبی؛--؛✨️♡
کارول:یادم رفته بود اینا /اشاره به سنسا/ آدم شدن،وقتی بیدار شدم با یه پسر غریبه ژذاب توی تختم رو به رو شدم
Act fool
Fool
الان واقعا از من بدبخت چه انتظاری دارید هیچی یادم نمیادددد
مثل نغمهی سکوت برو اینم بخون
از پارت ۱۰ شروع کن قبلیا همش کنکله
بیل:پرنسس،بیا اینجا کتی:نچ *بیل یه نفس عمیق کشید* بیل:دیگه خسته شدم پرنسس،گفتم بیا اینجا!
چه **** خوریا؛-؛
خیلی *** میخوره؛-؛
آری؛-؛