حتی اگه دنیا به پایان می رسید...

حتی اگه دنیا به پایان می رسید من میخواستم در کنار تو باشم میخواستم جوری دوستت داشته باشم که انگار آخرین شبه

میخواستم این رویاپردازی ها تموم بشه میخواستم از فکر کردن بهت دست بکشم و به جاش بیام کنارت و دستت رو بگیرم

اما... تو کجایی؟ من میخوام دستت رو بگیرم اما تو کجایی؟ من میخوام وقتایی که خسته ای بهت انرژی بدم اما تو کجایی؟ خسته ای؟ حالت خوبه؟

ای کاش این فکر کردن ها تموم میشدن و به جاش خودم کنارت می بودم می فهمیدم که حالت خوبه یا نه از کجا سراغت رو بگیرم؟ پیش کی؟

حتی اگر یک بار بود حتی اگر فقط یک خواب بود ای کاش میتونستم دستت رو بگیرم فقط یک بار اگه نبینمش فقط یک بار

اونا هیچ وقت منو درک نکردن هیچ وقت نفهمیدن که من چی میخوام شبیه دیو*ونه ها شدم با خودم حرف میزنم به امید اینکه تو کنارم باشی و بشنوی

تا وقتی که تو نباشی امیدی برای زندگی کردن نیست همچنان مثل یک مر*ده متحرک زندگی میکنم تا وقتی که تو بیای و به زندگی من جان ببخشی

من منتظرت میمونم هرگز فراموشت نمیکنم مقاومت میکنم همچنان منتظرت میمونم حتی اگه پام به بیمارستان کشیده بشه منتظرت میمونم