
اولین گفتاوردمون درمورد بحث انکار غم و تنهایی راه حل وایرال شده برای شادی موقت است، در این مطلب از افکار و نوشته های یونگ روانشناس بزرگ، دکتر مجتبی شکوری و کتاب دال دوست داشتن اثر حسین وحدانی استفاده کردیم.
هر آن چیزی که دیدیم، لمس کردیم، چشیدیم و باهاش تجربه داشتیم همه چیز در یک سرزمین بی نهایت وسیع به نام ناخودآگاه وجود داره؛ رنج هامون، حسرت هامون، لحظه های تحقیرمون و… ،،، جدیدا یک جمله ای در فضای مجازی ترند شده «میزان آنلاین بودنم با حال بدم رابطه مستقیم داره!» ولی متاسفانه این حقیقت وجود داره که فرار کردن ما از این رنجها جوری که جذب شبکه های اجتماعی بشیم یا تو صنعت سرگرمی خودمون غرق بشیم و یا به هر شکلی انکارشون کنیم کمکی به حلشون نمی کنه!
ما که از رنج هامون فرار کنیم رنجها ما رو پیدا میکنند و با ما مواجه میشند؛ تنها راه رهایی تحمل امر تحمل ناپذیره! یعنی باید مواجه شیم باهاش، باید چشم تو چشم بشیم تا حالمون بهتر شه. ،،، ببینید چند تا رنج اساسی تو دنیا وجود داره که اینا ازش نمیشه فرار کرد، اولیش تنهاییه!
تنهایی یک چیز ذاتی درون ماست؛ ما تنها به دنیا میایم، تنها زندگی میکنیم و تنها میمیریم. ،،، هیچ کس و هیچ کیفیتی از رابطه تمام این تنهایی رو نمیتونه از بین ببره! ،،، ما از تنهایی میترسیم؛ به دو دلیل: اولی اینه که وقتی کودک بودیم اگر تنها میموندیم میمردیم و دومی اینه که وقتی بشر در ابتدای تمدن اگر تنها میموند و قبیله ای حمایتش نمیکرد میمرد،،، ولی امروزه در سال ۱۴۰۳ و در بزرگ سالی ما از تنهایی نمیمیریم! ،،، ارزش بیش از حدی که به رابطه ها میدیم به خاطر این دو تا نکته س ،،، اگر ما تحمل کنیم این تنهایی رو دوتا اتفاق خیلی خوب تو زندگیمون میفته!
اولی اینه که انتظارات بیجا از آدمها نداریم! ،،، خیلی از رابطه ها فرو می پاشه، خیلی از ازدواجها اتفاقات بدی مثل خیانت توش اتفاق میفته چون آدم ها تصور اشتباهی از ازدواج دارن و انتظار بی جا از آدمی دارن که در رابطه با اون نمیتونه محققش کنه. ،،، پس رابطه هامون باثبات تر می شه؛ اگر این امر تحمل ناپذیر رو تحمل کنیم که تنهایی بخش ذاتی ماست!
و دومی اینه که رو فردیت خودمون میتونیم سرمایه گذاری کنیم؛ کدوم مرد بزرگی رو میشناسید از مولانا سعدی، حافظ، ویکتور هوگو و… که تا مغز استخوان احساس تنهایی نکرده باشن؟ ،،، به جای سرمایه گذاری غلط روی گرفتن تایید از بقیه برای اینکه به خیال خودمون از تنهایی فرار کنیم روی فردیت خودمون، روی نیروهای عظیم درونمون میتونیم سرمایه گذاری کنیم!
این که میگم روی فردیت خودمون سرمایه گذاری کنیم به منزله بی اعتنایی روی عوامل بیرونی یا آدمهای نزدیک به ما نیست! ،،، واضح تر بگم: تنها پادتن ترس عبور از میان ترسه، تنها پادتن تنهایی در آغوش گرفتن تنهاییه، مواجه شدن باهاش هست، اینطور ما انتظاراتمون از دوستانمون هم انتظارات بی ربطی نیست!
یک مسئله دیگه اندوهه؛ ببینید من از این آدم های خیلی مثبت بودم، از اینا که حرفهای مثبت اندیشانه خیلی زیادی میزنن و خب خیلی از این حرفها هم خوبه؛ ولی یه اتفاقی برای خودم افتاد که تو اون شرایطی که از نظر روحی فرو پاشیده بودم، هرچقدر سعی می کردم مثبت به قضیه نگاه کنم کمکی به من نمی کرد، هر چقدر این حرفهایی که می زنن «تو میتونی، تو میتونی» من بتون نبودم، من نمیتونستم، زیر بارش داشتم له شدم، عصبانی بودم، خشمگین بودم، از خودم، از زندگی، از همه چی ،،، چیزی که به من اونجا این واقعیت رو نشون داد این بود که نگرشهای مثبت اندیشانه علیرغم همه خوبیهایی که دارن یک وجه غلط دارن؛ و اون وجه غلط اینه که با واقعیت دنیا سازگار نیستن!
گاهی رنج اینقدر زیاده برای کسی، که نمیتونی بهش بگی مثبت نگاه کن ،،، خب باید با این رنج روبهرو بشه! ،،، این کمک میکنه به پذیرشش. ،،، بله قطعا اذیت میشه؛ ولی خب این اذیت شدن به حل مسئله کمک میکنه! ،،، ما عادت داریم مسکن میزنیم تا درد کاسته بشه ولی میدونیم درمانی رخ نمیده! ،،، این رنجها در ناخودآگاه ما هم وجود دارن!
تو کتاب “دال دوست داشتن” یه روایتی هس به نام (در ستایش غم) در مورد این میگه که غم خیلی هم چیز بدی نیست! ،،، اجازه بدین یه تیکه ش رو براتون بیارم « شادی عدم غم نیست! شادی کنار آمدن با غم است! دعوت کردن رسمی است از غم، که بیاید با ما باشد، با ما خودمانی شود، معاشرت کند، معرفیش کنیم به دوستان مان؛ دوستان غم من، غم من دوستان! ،،، و بعد موسیقی گوش کنیم، بگوییم، برقصیم، بخندیم به سلامتی غم، این وفادار همیشگی ،،، بعد ببریمش به خانه، بیاید به ما خیره شود در آینه، بخندد، مسواک بزند، برود جایش را بیانداز، آرام و نجیب شب بخیر بگوید، صبح که چشم باز میکنیم یادمان بیاید که تنها نیستیم، چون غم و تنها غم است که ما را تنها نمیگذارد! دیدی که مرا هیچ کسی یاد نکرد، جز غم! که هزار آفرین بر غم باد! »
میخوام بگم اگر اندوه بخشی از زندگیه، پذیرش این اندوه و کنار اومدن با این اندوه کمک میکنه به حال خوب! ،،، بخوام این کنار اومدن رو ساده تر بیان کنم مثل فرق بین (اما) یا (و) میمونه؛ یه وقتی میگیم من انسانم ولی بیمارم، من کار میکنم اما ورشکستگی مالی رو تجربه میکنم، من دانش آموز خوبیم اما افت تحصیلی دارم ،،، این اما به منزله اینه که این رنج بخشی از من نیست! ولی وقتی میگیم من انسانم و بیمارم، من کار میکنم و ورشکستگی مالی تجربه کردم، من دانش آموز خوبیم و افت تحصیلی دارم ،،، اینجوری شرایط رو میپذیریم و حالا وقتش رسیده که ببینیم در این شرایط چه می شود کرد! چشم در چشم اون رنج میدوزیم و میپذیریمش! ،،، پس انکار رنج کمکی به حلش نمی کنه!
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی و حق بود 🥺
مرسی عزیزم
قشنگ بود^^
متشکرم
عالی👏👏👌👌
متشکرم
خیلی خوب و مفید و آموزنده بود حتی از نتیجه ات هم محتوا میبارید❤️
ممنون از نظر قشنگت
عالی بود، کاملا موافقم
متشکرم
مفید و چکیده و کاربردی 👏👏
شنیدن این از شما خیلی ارزشمنده
این خیلی عالی بود خیلی✨️🫶
متشکرم
عالیی
متشکرم
یه لحظه واقعا یه اشک از چشم اومد. خیلی متن خوب، پر از همدردی و عالی بود. کلمه ای دیگه ای به جز عالی پیدا نمی کنم💜. من خودم خیلی چیز ها رو تجربه کردم و واقعا تو رو درک می کنم. ما میتونیم هر کاری رو بکنیم. پس به خودت امید داشته باش و هیچوقت تسلیم نشو❤😊
ممنون بابت نظر قشنگتون
کامل ،مفید،عالی،جامع و مهمتر از همه لذت بخش.لذت بردیم،دمتون گرم!
داشتن همچین نظری از سمت شما مایه افتخاره