
منبع:مادرم و مادربزرگم~~~

یه بار یه آدمی از روستاهای اطراف گناوه کاندیدای استانداری شد.گناوه ایها بهش رای ندادند ولی مردم بقیه شهرهای استان بهش رای دادند. اونم از گناوهایها ک*ی*نه به دل گرفت و تصمیم گرفت بیمارستانی که مردم شهر خودمون ساخته رو ببره برای شهر برازجون. دلیلش هم این بود: میگفت گناوه ایا لیاقتشو ندارن!

همون زمان(شهریور ۱۳۸۳) یکی از گناوه ایها(محمود کریمی) تو کوچه ها داد زد: "مردم،مردم گناوه،پاشید،بیمارستانتونو میخوان ببرن." مردم هم باهاش همکاری کردن و تظاهرات کردن.خلاصه مردم رفتن فرمانداری ولی کسی توجهی بهشون نکرد.یه سریها هم از موقعیت سوء استفاده کردن و رفتن داخل ساختمون فرمانداری و کولر و یخچال و...رو برداشتن و بردن. اونا هم هرکی که اونجا بوده چه رهگذر و چه تظاهرکننده رو دستگیر کردن. خبر این تظاهرات به تهران میرسه و اونام از این قضیه خبردار میشن برای همین دستور میدن که کاری به بیمارستان سوختگی گناوه نداشته باشید.برای همین،الان بیمارستان سوختگی داریم.

استاندار بوشهر یه بار قرعه کشی کرد تا یه شهر از استان بوشهر رو برای جنس آوردن از خارج انتخاب کنه.(که فقط اون شهر از خارج جنس بیارن) وقتی قرعه کشی میکنه اسم گناوه در میاد.اونم که از گناوهایها ک*ی*نه به دل گرفته بوده میگه:گناوهایا لیاقتشو ندارن. و به کیش اجازهی آوردن جنس خارجی رو میده.گناوهایها اعتراض میکنن که ما اسممون تو قرعه کشی در اومده بود. باید جنس آوردن رو برای شهر ما میذاشتی.اونم میگه: خب باشه شما هم برین جنس بیارین

پارسال اگه کسی یادش باشه یه مدت لنج و گمرک رو بسته بودن که گناوه ایها از خارج جنس نیارن. گناوهایها هم اعتراض کرده بودن.گفته بودن: بیشتر ایرانیها اجناس خارجی استفاده میکنن.اگه گمرک بسته بمونه کل ایران ضرر میکنه. اینقدر اعتراض کردن تا بالاخره دولت قبول کرد که گمرک باز بشه و جنس خارجی وارد بشه.(اون زمان یک یا دو هفته بازار گناوه بسته بود!!)

متفرقه درباره قدیم: اون زمان جدا از شاه، خوان وجود داشته و به مردم ظلم میکرده.خوانها عملا هیچ کاری نمیکردن فقط مینشستن توی خونشون روی صندلی پلاستیکی(اون موقع صندلیای امروزی نبوده) و کسایی که بیکار بودن دورش جمع می شدن.(مردم عادی روی زمین می نشستن) خوان دوتا خونهی بزرگ داشته.یکیش اینقدد بزرگ بوده که به درش میگفتند "در دروازه".اون زمان اگه مثلا ۱۰ تا خرمن گیرت میومد باید ۱ خرمنشو میدادی برای خوان،اگه ۲۰ تا گیرت میومد باید ۲ تاشو میدادی به خوان،اگه ۳۰ تا گیرت میومد بایستی ۳ تاشو میدادی به خوان. ●زمان شاه فقط یه بیمارستان تو شهرمون بوده که اونم یه دکتر هندی داشته.نه اون زبون مارو میفهمید نه ما زبونشو میفهمیدیم.تازه چون خییییلی شلوغ بود یه روز کامل طول میداد تا نوبتت بشه
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
میشه به تستام سر بزنی؟
جدی عالی بود
چه پست قشنگی
نه به قشنگی خودت
خیلی بیشتر
بود*
خیلی جالب دودد
جدا خوندیش؟
اره یه جاهایی شو
بازم خوبه✨️
گناوه
اسمشو کجا شنیدم . .
یکی از شهرای استان بوشهره.بیشتر بخاطر بازارش معروفه.
آره آره
منم راجب بازارش شنیدم
اولل