پارت اخر
😉در هنگام برگشتن به خانه پیاده زیر بارون بودم و من و کانائو با خودم در این مدت وقت گذراندیم و دوست های خوبی برای هم بودیم من در حال رپیا پردازی و فمر کردن بودم که ناکهان با صدا ی بوق ماشین به خودم امدم دیگه کار از کار گذشته بود و من مرده بودم وقتی که کانائو خبر مرگ من را شنید با نگرانی و التماس کنان به سوی ماگو رفت و خواهش کرد تا من برگردم هیچ وقت تو زندگیم کسی این قدر نگران من نبود و من از پشت فضایی که بین ما شیشه بوذ ایستاده بودم و شاهد اشک ریختن کانائو بودم
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
6 لایک
پارت اخر هست
ببخشید امتیاز داری؟
چون من امتیازام تموم شدن
خیلی کم داشتم
ممنون میشم بهم بدی
راستی بک میدم:)
نه ۵۰ تا هستش
چقدر امتیاز میخوای ؟
فرقی برام نمیکنه
هرچقد میتونی
باشه
تست عالیییی بود
یک داستان دیگه؟
نمیدونم