ای آن که طبیب درد های مایی؛ این درد ز حد رفت ، چه می فرمایی ؟
به نرسیدنها عادت کردهام ، جزئی از وجودم شدهاند ، حتی در تمامی داستانها و تصوراتِ پرداختهی ذهنم ، خسته و پریشانم ، گوشهای افتادهام و در حال سوگواری برای تلاشهای بیسرانجام میباشم .
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
50 لایک
من تمام احساستتو توش میبینم بچه:)😭
بغض مرا به آغوش خود دعوت کرد..
اوهوم:)))
واینیخسخیخی😭😭
فداتشم خب:))
😭
نشییی
شدم دیگه راهی وجود نداره که نشم
نههههه
قلبب🤍
بوسسس
من میرم بغض کنم🚶🏻♂️😶💔
نکنننن🙋💔
بخیخقننص😭😭🛐🛐
تثخینثخث😭💞
مرسی که از این به بعد بیشتر از این نوع پستا میسازی گیلیلیلیلیلیلیلیلیلی🥹
دوست داری؟😭
قطعا
به عنوان یاد این افتادم:
سکوت شب راز ها به بر دارد
دلم ز خلوت شب دل نمیکند زیرا ،
دعای نیمه شبان، بیشتر اثر دارد.
:")))))))
حالمپستت
حالمخودم
حالممائده
حالممن
واو چه زیبا بود:)
بوس بوس:)))
پست چدید مائده جونم خیلی قشنگ بود میدونستی
عههههه دیگه قراره همیشه بگیم چدید؟😂
به قشنگی تو نمیرسه که
صد به یقین😔
خیز
میخوام پست چدید بسازم
تکذیب میکنی؟
زود بساز پیت چدید توبخونم کوچولو
شاید
چشم
پس منم غمگین میشم
نههههه غلططکردمم
نگوووخیمیخثخی
☹️☹️
وای آخری خیلی خیلی حق بود
خیلی")
به او حسودیم شد
"او" حتی روحش هم خبر نداره که من براش چیا مینویسم
یه روز میفهمه
هیچوقت نمیفهمه
چرا عزیزدلم میفهمه هر چند دیر
دیگه قرار نیست ببینمش
هومم