10 اسلاید پست توسط: جیسونگ آقا بقال انتشار: 2 ماه پیش 110 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
:)
حتما اکثریتتون با شخصیت معروف"آنی شرلی" آشنا هستین و انیمیشن و فیلمش رو تماشا کردین..معدود کسایی رو دیدم که کتابش رو خونده باشن و من امروز میخوام این مجموعه ی فوق العاده رو بهتون معرفی کنم...
مجموعه ی "آنی شرلی" شامل هشت جلد به علاوه ی یه جلد مرتبط به اسم"جاده ای در گذشته" هستش که من امروز فقط درمورد ۸ جلد اصلی صحبت میکنم💗💫
بریم اسلاید های بعدی تا توضیح بدم🌷
جلد اول:آنی شرلی در گرین گیبلز🏡
اگر انیمیشن جذاب "آنی شرلی"را تماشا کرده باشید یا فیلمش را دیده باشید،حتما به یاد دارید که آنی شرلی،دختری بود با موهای قرمز بلند و کک و مک های زیاد کا صورتش را نقاشی کرده بودند..آنی شرلی دختری یتیم بود که پدر و مادرش معلم بودند و این دختر زاده ی نووا اسکوشا در کشور کانادا بود...
در آن زمان،متیو کاتبرت و ماریلا کاتبرت که در جزیره ی پرینس ادوارد و روستای اونلی زندگی میکردند،به یک پسر برای کمک به متیو در کارهای مزرعه نیاز داشتند!این شد که به خانمی که به یتیم خانه میرفت برای آوردن بچه ای برای خود،درخواست پسری از یتیم خانه ی "هوپ تاون"کردند..ولی از قضا،اشتباهی دختری را که همان آنی شرلی خودمان است از یتیم خانه می آورد...ماریلا در ابتدا نمیخواست آنی را قبول کند..اما سرانجام دلش به رحم می آید و به آنی کوچک را به فرزندی قبول میکند...آنی زندگی جدیدی سرشار از تجربه های جدید، شیرین و تلخ به همراه بهترین دوستش،داینا بری شروع میکند!
و ماریلا و متیو که از اولین لحظه عاشق آنی شده بود،به شدت به آنی وابسته و او را بیش از اندازه دوست میدارند..
جلد دوم:"آنی شرلی در اونلی"🏞
همان طور که در جلد قبل گفتیم،آنی در گرین گیبلز زندگی جدید و قشنگی را شروع میکند...
آنی در آزمون آکادمی کویین شرکت میکند و در آن موفق میشود... پس دو سال تحصیل در آنجا و کسب موفقیت های بسیار،به همراه هم کلاسی های قدیمی خود به وطنش بازمیگردد..
اما افسوس که تعطیلاتش با حادثه ای غم انگیز مواجه میشود.. از دست دادن متیوی عزیز زندگی و تعطیلات را به کام آنی قصه ی ما تلخ میکند...
متاسفانه،بانکی که ماریلا و متیو پول هایشان را در آنجا پس انداز کرده بودند ورشکست میشود و پس انداز این دو،از بین میرود..ماریلا مزرعه را به آقای بری یعنی پدر داینا اجاره میدهد تا خرج زندگی اش را در بیاورد..در این بین آنی دلرحم و مهربان،به دانشکده ی ردموند نمیرود تا به همراه دوستان قدیمی خود یعنی گیلبرت بلایت و جین اندروز در مدرسه تدریس کند و به ماریلای عزیزش کمک کند...در این جلد شاهد حضور دوقلوهای کیت،دیوی بازیگوش و باهوش و دورای آرام و سر به زیر..پائول اروینگ که شاگرد موردعلاقه و آنی و همچنین پدرش و مادرجدیدش که در خانه ی کوچکی به اسم "اکو لاج" زندگی میکرد خواهیم بود...
جلد سوم:"آنی شرلی در جزیره"🏝
پس از گذشت حدودا یک یا دو سال،گیلبرت بلایت آماده ی رفتن به دانشکده ی "ردموند"میشود..دراین حین آنی با وجود علاقه ی زیادش برای رفتن به دانشگاه،از رفتن به آنجا با وجود اصرار های بسیار ماریلا،امتناع میکند...زیرا نمیخواست بار زیادی روی دوش ماریلای خوش قلب و مهربانش بگذارد و او را با دوقلوها تنها بگذارد...اما اتفاقی غم انگیز باعث رفتن آنی به ردموند میشود.. مرگ عمه جوزفین که عمه ی داینا بود و بعد از پریدن آنی و داینا روی تختی که او رویش خوابیده بود و معذرت خواهی پر سوز و گداز آنی در سال ها قبل،به شدت به آنی علاقه مند شده بود و اکثر اوقات آنی و داینا را به خانه ی خودش در شهر دعوت میکرد...او برای آنی عزیزش ۱۰۰۰ دلار به ارث گذاشته بود....دیگر لازم نبود از پس انداز اندک ماریلا استفاده کند...
اما نگرانی دیگری داشت که تنها ماندن ماریلا بود..خانم ریچل لیند،بهترین دوست ماریلا پس از مرگ شوهرش برای زندگی به خانه ی ماریلا می آید و این مشکل نیز حل میشود...
بخش پر ماجرای زندگی آنی با عاشقانه هایش به همراه گیلبرت بلایت و عاشق جدیدی به اسم رویال گاردنر،دوست جدیدش فیلیپا و خانه ی پتی را در این جلد نوشته شده و شما میتوانید با خواندن این ماجراها لذت برده و درس عبرت هایی نیز بگیرید..حتی از اتفاقات کوچک!🌟
جلد چهارم:"آنی شرلی در ویندوز پاپلرز"
در جلد قبلی همانطور که گفتیم آنی به ردموند میرود....دست رد به سینه ی رویال گاردنر میزند و متوجه میشود تنها کسی که قلبش متعلق به اوست،گیلبرت بلایت است...گیلبرت در جلد قبلی مبتلا به بیماری سختی میشود و پس از شنیدن این خبر،به یکباره بهبود پیدا میکند چون متوجه میشود آنی عزیزش فقط و فقط متعلق به خودش است..
گیلبرت برای گذراندن دوره ی پزشکی سه سال از آنی دور میماند و آنی نیز برای مدیریت دبیرستانی از آونلی دور میشود...
ماجراهای آنی در دبیرستان با خاندان پرینگل و سرانجام صمیمیت او با آن ها...زندگی گرم و شیرینش به همراه دو پیرزن ،"خاله کیت" و "خاله شاتی" به علاوه ی خدمتکار مهربان و دلنشین خانه،"ریبکا دیو" که آنی عاشقانه آن ها رو دوست دارد بسیار جذاب است و همچنین اختلافات آنی با کترین بروک که در دبیرستانِ آنی تدریس میکرد و تغییر دادن زندگی دوستش به بهترین شکل ممکن و سر انجام دوستی آن ها در این جلد مشاهده میشود💗
جلد ششم:" آنی شرلی در خانه ی رویاها"🏘
سرانجام،آنی و گیلبرت با همدیگر ازدواج میکنند...این زوج خوشبخت به "فورویندز" که صد کیلومتر از اونلی دورتر بود میروند...آن ها،صاحب خانه ای کوچک ولی گرم و سرشار از عشق میشوند که در آنها دو کودکشان به دنیا می آیند..جویس کوچولو که تنها یک روز در آغوش گرم پدر و مادر زندگی میکند و آن ها را ترک میکند،و جم کوچولو که بزرگترین پسر این زوج خوشبخت بود....
کاپیتان جیمِ مهربان و فوق العاده،مسئول فانوس دریایی،دریانوردی سالخورده که زندگی پرباری داشت...قصه گویی حرفه ای و یکی از بهترین دوستان گیلبرت و آنی در فورویندز...دوشیزه کورنلیا،دوشیزه ای میان سال که به شدت این زوج جوان را دوست میداشت و در نزدیکی آن ها زندگی میکرد.. دوشیزه ای فداکار و دلرحم که برای کودکان خانواده های کم توان و پرجمعیت،لباس میدوخت و هر کمکی که از دستش بر می آمد،برای دوستان و مردم انجام میداد...
لسلی،زن زیبا،مو بلند و غمگین که در همسایگی آنی و گیلبرت زندگی میکرد...زندگی لسلی سرشار از درد و غم بود که گاهی اوقات موجب میشد به آنی حسودی کند و احساس تنفری نسبت به دوست موقرمزش پیدا کند...سرانجام به آنی اعتراف میکند که باعث سبک شدن وی و از بین رفتن حس تنفر میشود.. دوستی این دو تا سال های سال پر عشق و گرم،ادامه پیدا میکند و همچنین دو اتفاق که باعث زیر و رو شدن زندگی لسلی جوان میشوند می افتاد و لسلی جوان را بی اندازه شاد میکنند..✨️
جلد ششم:"آنی شرلی در اینگلساید"🏢
گیلبرت،بهترین دکتر روستای گلن و فورویندز میشود.. او عروس جوانش را به روستای گلن که در همان نزدیکی بود و فاصله ی خیلی کمی داشت برای زندگی در خانه ای بزرگ میبرد...نام آن خانه "اینگلساید" میشود.. ۶ بچه ی قد و نیم قد به نام های جم،والتر،آنی که نن صدایش میکنند و داینا که دای نام مستعارش است،شرلی و ریلا کوچولو،در اینگلساید بزرگ میشوند...گریه میکنند،میخندند،بازی میکنند،دوست پیدا میکنند و ماجراهای زیادی را پشت سرمیگذارند..در این حین دیوی و دورا هم نیز بزرگ میشوند و کم کم به مراحل ازدواج میرسند...اوایل این جلد از کتاب،دختر خاله ی مادر گیلبرت که به شدت ایرادگیر و بداخلاق بود،به خانه ی آن ها برای اقامتی کوتاه که منجر به اقامت چند ماهه ی او میشود به اینگلساید می آید و سرانجام به دلیلی ناخواسته از آنی طفلک میرنجد و به خانه ی خود بازمیگردد.. 🤭
اشاره کنم که در جلد قبلی نیز دوشیزه کورنیلیا با دوستی قدیمی به اسم مارشال الیوت که مردی به شدت مهربان بود ازدواج میکند.. 🥹
حضور سوزان،خدمتکار فداکار و مهربان و دلسوز اینگلساید نیز گرمای زیادی به داستان میبخشد.. 🌟
جلد هفتم:"آنی شرلی و دره ی رنگین کمان"
دره ی رنگین کمان،مکان مورد علاقه ی فرزندان اینگلساید...بچه های آنی،بیشتر اوقات خود را در مکان زیبایی در باغ اینگلساید که بخشی از آن "دره ی رنگین کمان" نام گذاری شده بود،می گذراندند..
اواسط سال،کشیشی به اسم "جان مردیت" به همراه ۴ بچه ی دردسر ساز و بازیگوش ولی با دل هایی پاک که کارهایشان از سر ندانستن بود به اسم های جری،فیت،کارل و اونا به گلن می آید....
فرزندان کشیش با فرزندان اینگلساید،مانند خانواده با یکدیگر صمیمی میشوند...صمیمیتی که تا سال های سال ادامه پیدا میکند..
جان مردیت،کشیش فوق العاده اما پدر حواس پرتی بود..پیرزنی به اسم خاله مارتا در خانه ی او کار میکرد که به خورد و خوراک بچه ها نمیرسید.. خانه تمیز نمیشد..سرانجام بچه ها برای تربیت خودشان،انجمنی تشکیل دادند و برای کارهای بدشان تنبیهاتی در نظر گرفتند..یکی از آن ها باعث غش کردن اونا و به خود آمدن جان شد،و دیگری باعث سینه پهلو گرفتن کارل شد.... در جلد هفتم شاهد ماجراهای عاشقانه و دلنشین جان مردیت و رزمری وست که هرکسی را جذب میکند خواهیم بود🎀💫
جلد هشتم و آخر:"ریلا در اینگلساید"
جنگ جهانی دوم آغاز میشود...همه به تکاپو می افتند..در این حین،جری مردیت و جم بلایت که از کودکی آرزوی سرباز شدن را در سر میپروراند،راهی این جنگ میشوند.. "برتا ماریلا بلایت" ملقب به "ریلا" ۱۵ ساله است....این جنگ،باعث تغییرات زیادی در شخصیت ریلا میشود.. بزرگ کردن کودکی جنگ زده..تشکیل صلیب سرخ.
جوانان...پیدا کردن هدفی برای زندگی خود...
نگرانی های زیادی آنی را در بر گرفته بودند...نگرانی برای جنگ،نگرانی برای جم کوچولویش و نگرانی برای والتر که بعد ها به جم پیوست و هرگز به خانه بر نگشت و باعث سوختن دل های اعضای خانواده ی بلایت شد...💔
ریلا نیز عاشقانه های زیادی را به همراه کنت فورد،تنها پسر لسلی و ائن فورد را تجربه میکند..🌟
امیدوارم که از پستم لذت برده باشید و و تونسته باشم یکی از نیاز های شما رو برای پیدا کردن کتاب برطرف کنم💗
10 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
47 لایک
یومی آفو بردار
وای نکنه فکر میکنی قصدم دستکاری روانی بوده؟!
اصلا اینطوری نیستا به خداا، درکت میکنم کاملا...!🥲🌷
نه به خدااا💗
قربونت بشممم🌟
خدانکنههه🥲💗
💗
@ąყųɱı
وای مرسیییی😭💗بازم بابت اونروز ببخشید😭💗
______
عه هنوز یادته؟!
بیخیال بابا مهم نیست، گفتم که کامل اثرش پاک شه(و واقعا از ته دل هم گفتم، نه فقط برای این! :)🌷)، خلاصه که ولش کن، من خودم هم زود از کوره در میرم🌝😂❤
اوکییی مرسی که درکم میکنییی🌝✨️🥹🥰
آیومی اکانت دومم پرید🤧
چ-
@ąყųɱı
جررررر🤣
______
بعد ناظممون اومد تو کلاس گفت تو کلاس نهما چبکار میکنی؟؟(طبق مقنعه م)بعد سه ساعت داشتم توضیح میدادم براش🤣🤣
🤣🤣🤣🤣
@ąყųɱı
آرهههه
______
وای یومی،دذی کلاس افتاده بغلم✊🏻🤚🏻ریاضی دو زنگ داشتیم💔اون یارو کصافتی که یونیفورممو داده به جای مقنعه نهما،مقنعه هفتما رو بهم داده🤣🤣🤣
جررررر🤣
وای آیومییی امروز رفتی مدرسهه؟
آرهههه
@ąყųɱı
واااا چرا مگه به چتریاتون گیر میدن؟ما هم دولتی حساب میشیم ولی گیر نمیدن
______
ولی مال ما دولتی نیست غیرانتفاعی هست مدرسم🤡🎀
استغفرالله دیگه غیرانتفاعی چی میگه
چیمیگیعه🐸🤣💔
❤️❤️
:)
فوقق اللعااددهه ستتت🥲
عاااششقققششمم
و البته والتر و کاپیتان جیم🥲 :)
واقعا فوق العاده ست😭🛐
کاپیتان جیم باز سنش بالا بود ولی دلم برای والتر خیلی سوخت💔
دقیقااا🥲
یعنی من با والتر زنددگگیییی کردم🥲 :)
😭
معمولا رویایی ترین و بهترین افراد میمیرن...
دقیقاااا
مثل متیو ، والتر ، کاپیتان جیم🙃✨️
راستی یه سوال ؛ آیا شما کلا از لسلی خوشتون اومد؟؟
نمیدونم چرا حس خوبی بهش ندارم😐
نمیدونم..من دوسش دارم🎀
منم خیلییی زیاادد🥲✨️