رمانی عاشقانه معمایی کاراگاهی
پاران شدت گرفته بود مردم با سرعت به هر سو فرار میکردند تا از خیسی و باران دور باشد اما برای دخترک مهم نبود نگاه دخترک روی کاغذ قفل کرده بود و به پخش شدن جوهر و رقصیدن کلمات روی کاغذ خیس نگاه میکرد و مدام زمزمه میکرد "A A A ..." احساس سرما میکرد برای او این سرد ترین پاییز بود
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
10 لایک
جزو کمتر داستاناییه که زیادی احساسی نیست ، ادامه بده 👍✨️
♡
پستت خیلی خوب بود♥️🫂
امیدوارم در آینده یکی از بهترین کاربر ها بشی☺️👍🏻
اگه میشه لطفا به پست و اسلایس های منم سر بزنید🙃🤍
بک هم میدم😉🤯
ادمین زیبارو پین؟☺️🫂
♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡
عالی بود خیلی خیلی خوب بود
❤️
عالی
بک میدم
ادمین پین؟
مثل همیشه عالیییییییییییییی
عالیی
مرسی