خوش اومدین....
منم برکشتم و نگاهم به یه پسری افتاد که ظاهرا سال سومی بود. بعدشم من به سراغش رفتم و پرسیدم: ها چته
دستشو به نشانه ی تسلیم بالا برد و کفت: باشه بابا دخترک.
منم گفتم: منو دخترک صدا نزن
اونم با خنده گفت: پس افتخار اشنایی بده
منم پوز خندی زدم و گفتم: خیلی خب منم امیلی ارنی امی صدام کن.
بعدم با لبخند گفتم: پسرک
گفت من مشکلی ندارم اینجوری صدام کنی اما بازم می گم دیگوری سدریک دیگوری.
گفتم: خوشبختم ولی شب بخیر جناب دیگوری.
اونم با خنده رفت
تو راه متوجه نگاها و پچ پچا ی مرموز بچه ها شدم به خصوص هافلپافی ها
دیدیش
نگاش کن پر.. رو رو
راست راست داره راه می ره
د. ز. د
فک کرده می تونه د. ل دیگوری رو بقاپه
خسته از همه چی رفتم تو تختم
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
14 لایک
خوبه نه عالیییه
لطفا ادامه بده🥺
ادامششش
ادامه~
متایفانه ناظر رد کرد😭😭😭
عااااااالللللییییی
تنکس
لطفا ادامه 😍😍😍💗💗💗
به ناظر بگو
#تا-پارت-بعد-نگیریم-آروم-نمی-گیگیریم 👍😆💚
ممنون❤❤❤
ادامههههههههههههههه😁😁😁😁😁😁💚💚💚💚
حتما شما هم به حمایت ادامه بدید
عالی بود 👍😁💚
ممنون
استعداد خوبی در جای حساس به پایان رسوندن داستان داری 😂💔💚
🤣🤣
پارت بعدیییی
حتما🌷❤