رمان mbti در فروشگاه:)

پارت بعدی قراره رمان ترسناکمون باشهههه.

تایپ ها در هنگام خرید 🌚✨! . ـ فروشگاه خرید دو روزه که حراجی گذاشته و مردم زیادی به فروشگاه هجوم آوردن ، از جمله تایپ های #esfp و #enfp و #estp و #entp که استاد خرید کردن و سرمایه گذاری برای روزهای آینده توی برنامه ی غذایی شون هستن ): اونها اومدن تا از این تخفیف جذاب لذت ببرن و البته پولی هم ندن .

. ـ از اون طرف دو تا تایپ #estj و #entj که در سرمایه گذاری ها کلی که دارن ، اومدن تا راجب فروش فروشگاه یا خرید محصولات از فروشگاه به صورت دسته ای با صاحب این فروشگاه معامله کنن و در روز های آینده با کلاه گذاشتن سر #enfj و #esfj بتونن مهارت بازاریابی اونها رو بدزدن و کلی سود کنن !

ـ اما #enfj و #esfj از همه جا بی خبر ، یه مقدار پول پس انداز آورده بودن و داشتن لوازم ضروری خودشون رو می خریدن و با هم راجب اینکه چطوری باید یه کسب و کار داشته باشن ، صحبت می کردن . اما طرف دیگه این فروشگاه ، #intj با اعتماد بنفس بالایی ، دست ها پشت بسته قدم میزد و بعد از چند دقیقه به محصولی که توجهشو جلب می کرد ، دقت می کرد ، تمام کالری ، قند ، انرژی و .. اون رو می سنجید و بعد اگه چیزی مشکل داشت با وزارت بهداشت زنگ میزد و اعتراض می کرد !

ـ دو تا تایپ جذاب قصه مون که #istx ها باشن ، بیرون هر کس تو ماشین خودش منتظر عشقش بود تا بیاد ، مثل بادیگارد عمل می کردن و هر کدوم هر چند دقیقه ای بهم نگاه میکردن ! istj منتظر #intj و البته istp منتظر #intp بود ، اونها میخواستن به intx ها ثابت کنن که چه جنتلمن هستن و با ارائه تخفیفات توسط فروشگاه ، گول نمیخورن .

ـ بخش جذاب قصه هم میرسه به ریسک پذیری دو تیپ شخصیتی که هیچ کسی اونها رو نمی‌دید و در واقع توجه نمی کرد ، اونها که #infp و #isfp بودن ، دو تا سبد خرید برداشته بودن و پر کرده بودن تا به محض خروج همه ی تایپ ها ، با سرعت هر چه تمام بدون پرداخت هیچ پولی از مغازه فرار کنن و سریع سوال ماشین #isfj بشن ! بهترین فکر رو در مرحله خلاف اونها داشتن ‌. چون اون زمان #istj بیرون فروشگاه ، #estj داخل اتاق مدیر و #intj هم با اونها قهر بود و هیچ کسی نبود که اونها رو تنبیه کنه .