
بعد از مدت ها هانا_چان دوباره برگشته......
بلندیهای بادگیر (به انگلیسی: Wuthering Heights) رمانی نوشتهٔ امیلی برونته، شاعر و نویسندهٔ انگلیسی است که در ۱۸۴۷ با نام مستعار الیس بل منتشر شد. بلندیهای بادگیر تنها رمان امیلی برونته است. ویژگی متمایزکننده این رمان در زمان انتشارش لحن شاعرانه و دراماتیک بیان آن، عدم تفسیر نویسنده و ساختار غیر معمولش بود.
این اثر بارها به زبان فارسی ترجمه و منتشر شده است. این رمان مربوط به دو خانواده از نجیبزادههای زمیندار است که در اسکلههای یورکشایر غربی زندگی میکنند (ارنشاوها و لینتونها).[۲] واترینگ هایتس در این داستان به نام عمارت خانوادگی ارنشاو اشاره دارد که روی تپه و در معرض باد ساخته شده است.
واژه واترینگ از کلمهای اسکاتلندی گرفته شده است و به توفانی که اطراف خانه اصلی داستان وجود دارد اشاره میکند و نمادی از فضای پرسروصدای داستان است. سبک این رمان متأثر از رمانتیسم و داستانی گوتیک است
این رمان یکی از آثار عجیب و شورانگیز ادبیات انگلیس است. امیلی برونته به همراه دو خواهرش، که آنها نیز نویسندهاند، در ناحیهای غمزده و وحشی زیسته است زیرا مسئولیتهای کلیسایی پدر، آنها را مجبور به اقامت در این ناحیه میکرد. یگانه برادرش به دوردست رفته و آنجا به یک زندگی بیهویت تن در داده بود؛ بنابراین، امیلی با زندگی آشنایی چندانی نداشت و تنها وجه دردآور و مصیبتبار آن را دریافت.
حس عمیق پیوند با طبیعت، که در چشم او همان زمین بایر بود، به او اخلاقی قهرمانی آموخت و به وی امکان داد تا زندگی خود را بپذیرد و از آن لذت ببرد؛ بیآنکه شادیهای دیگری به جز آنچه از ذهن خویش بیرون میکشید او را دلگرم کند. این رمان اثر زن جوانی است که صرفاً از وجود خویش الهام میگرفت. این رمان به دلیل نمایش ظلم ذهنی و جسمی از جمله آزار خانگی و چالشهایش با اخلاق ویکتوریایی و ارزشهای مذهبی و اجتماعی بحثبرانگیز بود.
داستان رمان از زبان خدمتکاری مسن که خدمتگزار میهمان جوان عمارتی پرماجراست بیان میشود… داستان اصلی بر روی دو خانواده با اصل و نسب میچرخد و عشقی که میان اشرف زادهای اصیل با یتیمی بی سروپاست اما داستان به همینجا ختم نمیشود و…
بلندیهای بادگیر توسط ناشر توماس نیوبی به همراه اگنس گری اثر آن برونته قبل از موفقیت رمان جین ایر خواهرشان شارلوت برونته پذیرفته شد، اما بعداً منتشر شدند. پس از مرگ امیلی، شارلوت ویرایش دوم بلندیهای بادگیر را ویرایش کرد که در سال ۱۸۵۰منتشر شد.[۲]
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
✨🎉🎁🎉✨ تولدت مبارک ✨🎉🎁🎉✨
ممنون😊
ولی اگه می تونستم تو این کتاب زنده شم اولین کاری که می کردم این بود که یه ار پی جی تو سر هیث کلیف خالی می کردم😂
اولش هیندلی ارنشاو، چون اون هیت کلیف رو به هیولا تبدیل کرد.
اولش خیلی مبهمه ، ولی بعدش میشه جریان زندگی رو داخلش حس کرد>>
کلا خواهرای برونته یه قلم جادویی دارن🛐🛐
خوندمش ... میتونم بگم عالیههه
خیلی وقت بود میخواستم بخونمش
عالی بود ✨🦋
بچه من دارمش فقط جلدش فرق میکنه داستانش خیلی غم انگیز ،عاشقانه و جالبه که از یک مستاجر به نام آقای لاک ورد شروع میشه و یه خدمتکار داستان سه نسل از خانواده ی ارنشا و لینتون رو توضیح میده
عالی بود🌷
________________________________
یه قرعه کشی ۴۰۰۰۰ امتیازی داریم😉
هر شانس فقط ۳۰۰ امتیاز 🥳😁😇
پس بدووو شرکت کن تا از قرعه عقب نمونی😍👌🏻
به نظرسنجی(قرعه کشی)کاربر henna « توی لیست دوستام » سر بزنید🌱✨
پین؟ادمین اگه ناراحت شدی پاک کن
زیر سی تا فرشته نیاز دارم تا ۱۰۰۰ تایی بشم.بک میدم.
ادمین پاک کردن این پیام کاملا آزاده✅