رمان mbti در رستوران :)

اینم از پارت دوم داستان های mbti ما هر دفعه اینهارو در جایی قرار میدیم و داستان میسازیم

تایپ ها در رستوران 🌝✨! . ـ رستوران ۵ ستاره ی کوچه سوم کنار دانشگاه ، پر بود . تایپ ها سر یک میز نشسته بودند همه به جز # و #infj ، که به خاطر قهر کردن entp با #estp ، نمیخواستن سر یک میز باهم غذا بخورن . #esfp که عاشق #istj بود ، گهگاهی به اون نگاه می کرد و می‌خندید ‌. البته برای خندیدن دلیل می آورد تا مثلا کسی شک نکنه ! حالا آنکه بهترین دوست اون که #enfp باشه ، از همه چیز خبر داشت و با لبخند ژوکوند و چشمای ریز ، نگاهشو بین istj و esfp رد و بدل می کرد .

. ـ از اونجایی که #estp و #entp با هم قهر بودن و بین شون دلخوری بود (سراینکه‌چرا‌estpبهentpگفته:تو‌بلدنیستی!) سر و صدای قاشق و چنگال همدیگه رو در میاوردن و بلند بلند راجب غذایی که می‌خوردن و کیفی که با بغل دستی سون میکنن ، صحبت میکردن ‌. #infj و #isfj هم که دوستای این دوتا دیوونه بودن ، توی دوراهی بودن که باید حمایت کنن یا تخریب !

ـ آخر میز غذا ، اکیپ همیشگی #enfj و #esfj و #estj و #entj ، داشتن راجب برنامه هاتون صحبت میکردن و با خوردن محبوب ترین غذا ؛ یعنی میگو ، خوش میگذروندن . البته entj دائم از پول صحبت میکرد و می‌گفت : شغل و رویایی که پول توش نباشه که ارزش نداره! و estj هم با زدن به شونه اش ، می‌گفت : درسته ، ولی همه اینا باید با برنامه پیش بره . exfj ها هم راجب احساساتی که به #intp و #istp دارن ، صحبت میکردن و برنامه می ریختن .

. ـ سومین صندلی از طرف راست میز غذا ، #intj و #istj آروم و بیصدا نشسته بودند و مثل یک فرد متشخص غذا شونو می‌خوردن . تا اینکه istj گفت : فکر می‌کنی بتونیم بهش برسیم ؟! Intj گفت : اون حقه کرده و باید تاوان پس بده ، پس نگران نباش . تا هر کجای دنیا بره ما اونو میگیریم . اونا راجب کی صحبت می کردن ؟! بله راجب #infp . که چیکار کرده ؟ بله درسته ، اون دفتر برنامه ریزی های ixtj ها رو با یک حقه از دستشون در آورده بود ، اما دو روزی میشد که ناپدید شده بود .. اما ، کی کمک اش کرد ؟!

. ـ کاملا درسته ، دوست عزیز و شفیق خانوم infp ، جناب #isfp که اونو زیر میز غذا قایم کرده بود و با هر سوتی که میداد با پا بهش میزد و رو به #intj و #istj لبخند ملیح میزد تا مثلا شک نکنن !

. ـ صاحب رستوران که یکدفعه از چیزی که پشت تلفن شنیده بود ، عصبی شد و همه ی مشتری ها رو بیرون کرد . با اینکار #estp و #entp اتفاقی هم دیگه رو بغل میکنن و باهم دوست میشن . #infp هم از زیر میز بیرون میاد و #intj و #istj میوفتن دنبالش . و #exfj هایی که هنوز راجب #intp و #istp که به خاطر خواب تو خونه مونده بودن ، صحبت میکردن ....!

میشه لایک کنین که همه ببین و از رمان هام حمایت بشه ؟❤