《...زمانی فرا خواهد رسید که کنترلی روی افکارمان نخواهیم داشت،فقط امیدوار خواهیم ماند تا نجوای قلبمان را شنیده شود...》
{قبل از شروع،دفتر رئیس بزرگ}...همانطور که رئیس بزرگ نقشه را برای ادوارد توضیح میداد لبخندی شوم بر لبانش نقش بسته بود.تنها یک قدم تا پیروزی اولشان فاصله داشتند..ادوارد:فهمیدم رئیس،طبق گفته تون شرکت مسافربری رو هم خریدم الان هواپیما و کل فرودگاه برای شماست!...رئیس بزرگ:دوروز دیگه هوا بارونیه! موقعیت مناسبی برای انجام نقشه ست!...همونطور ک براش آماده شدیم نقشه رو پیش ببر! توی غذاهاشون داروی خواب آور بریز و وقتی همشون بیهوش شدن مقصد رو به سمت جزیره تقصیر بده...ی جور صحنه سازی کن که انگار سقوط کردن!ولی چمدوناشون همراه شون باشه و درضمن ی خن*جر و بتادین توی چمدون estp بزار و به مایکل بگو هیپنوتیزمش کنه و اون فکر کنه که برای خودش بوده!...ادوارد:چشم رئیس...و برای اینکه شک نکنن به تعداد شون از افراد خودمون برای پر شدن صندلی ها استفاده کن...حالا هر کدومشون و به دلیلی پای پرواز بکشون...با دروغ و دغل!...و entj(رئیس بزرگ)..بعد از گفتن این حرف قهقهه ای شیطانی سر داد و سپس به ادوارد گفت:حالا زود باش کلی کار داریم!....
8 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
22 لایک
خب فکر کنمintpجادو نشد دیگه..
آدم باهوش و جزئی نگری هستی😔☑
چاکر داداش
البته امیدوارم تعریف بوده باشه
تعریف بود...
خوبه^^
پارت بعد کی میاد
دارم مینویسمش...احتمالا فردا منتشر شه
عالیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی بود
مرسییی♡♡
پارت بعععععدددد🚬
هورااااااا
بالاخرهههههه
ما پارت جدید میخوایمممم
چشم^^
واااایییییییییی تورو خدا پارت بععدد!!!!! راستی از این به بعد رفیق خوب خودمی!
چشم...داداشمی!😔🤡😂
پارت بعد رو سریع بزارررررر
دارم از فضولی نابود میشم
اگه ناظر عزیز منتشر کنه چشم!...برای همین یه پارت نابود شدم!...انقد ک منتشر نمیشد بعد رد میشد!حس میکنم بی محتوام🤡🥲💔