داستان زندگی ربکا از زبون خودش و بعضی دیگه از کاراکتر ها 🌠🧡 ( بخش گروهبندی 🙃)
بعد از اون هم دوباره هرماینی گرینجر وارد کوپه شد و بعد از کلی صحبت و اتفاق ما بالاخره رسیدیم......یه غول داشت ما رو راهنمایی می کرد.....جرج و فرد قبلا گفته بودن اسمش هاگرید عه بعد از پیاده روی منظره هاگوارتز رو دیدیم.......خیلی باشکوه و عظیم بود......هاگوارتز رو میگم
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
19 لایک
دوست داری وایب اکانتت رو بذارم ✨
برو توی نظرسنجی«وایب اکانت هاتون»🌟🌓
توضیحات رو بخون🦄💞
ادامه اش رو خودتون می فهمید🌷🎉
پین؟
چ: یسسسس
چ ۲: من از مرگ سیریوس و تانکس و لوپین ناراحت شدم ولی زیاد مرگی نبود دلم رو خنک کنه از مرگ فرد هم همینطور دلم خیلی برا جرج سوخت:(
چالش۱:بله
چالش۲:فرد 😭«وقتی هری هم رفت بمیره داشتم از درون ترک میخوردم »
فرد 😭😭🧡🧡
به نظرم نظرسنجی بگذار برای داستانت من از مرگ تانکس خیلی ناراحت شدم چون بچشون مثل هری پاتر بدون مادر و پدر بزرگ میشه البته باز خوبه تو دنیای جادوگریه و کلا از مرگ همه ناراحت شدم به جز بلاتریکس و ولدمورت
🥲
با مرگ سیریوس بلک خیلی ناراحت شدم
برای اسنیپ هم خیلی گریه کردم
برای صحنه اخر که هری و رون و هرماینی در یک قاب هستن و لبخند میزدن عر زدم چونکه به اخر داستان رسیدم ⚡🙂
برای اسنیپ،فرد،سیریوس،لاوندر،دامبلدور،و...........
چوبدستی ها رو ببریم بالا⚡💯
اوخی....سیریوس بلککک.....پایان داستان....عرررر😭
ج.چ.1 : یسسسسسسس
ج.چ.2 : سر مرگ اسنیپ و فرد و تانکس و لوپین ، سیل خونهی ما رو برد ، و سر مرگ هیچ کدوم واقعا خوشحال نشدم ، حتی لاوندر ، ولی اگر آمبریچ میمرد قول میدادیم چین رو غذا بدم
آره من سر مرگ تانکس هم ناراحت شدم........لاوندر هم نه که خوشحال بشما....ولی چون ازش بدم میومد اصلا ناراحت نشدم 🙃🧡🌠
واسه اسنیپ و فرد واقعا ناراحت شدم ولی برای لاوندر خوشحال نشدم گناه داشت. عاشق بود دیگه جرم که نکرده بود
آره خب.......فقط واسه لحظه ای دلم خنک شد.....آخه الکی خودشو به رون میچسبوند اصلا به هم نمیومدن.....البته واسه فرد و اسنیپ واقعا ناراحت کننده بود 😭🧡🌠
از مرگ اسنیپ و فرد نابود شدم
مخصوصا فرد اصن باورم نمیشد...:)
از مرگ لاوندر خوشحال شدم....خیلیییییی
تا حالا ندیده بودم رون گریه کنه.........ولی سر مرگ فرد گریه کرد 😭😭
صدای شکستن قلبمو شنیدم😭😭
از مرگ اسنیپ و فرد به معنای واقعی عر زدم 😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭
از مرگ لاوندر هم آرامش خاصی بهم دست داد اونم با لبخندی پر از غرور ( نمی دونم چرا ولی غرور ) 🫠😅
کاملا حرفاتو قبول دارم مخصوصا بخش لوندر 😅🧡🌠
خیلی خودشو به رون میچسبوند تازشم دل هرماینی جونمم شکست 😭
خیلی حرسم میگرفت ازش 😑
اون لبخند با غرور هم که منظور این بود :
رون رو می خواستی آره ؟ آخرشم فدای گریه های هرمیون شدی 😎
البته کار زیاد اشتباهی هم نکرد و فقط عا.ق شد همین...
آره خب......کار بدی نکرد.....ولی دل هرماینی رو شکوند واسه همین گفتم دلم خنگ شد......وگرنه باهاش مشکلی ندارم که 🙃
آره 🙂🙃
یسسسسسسسسسسسسسس پارتتتتتتتتتتتتتت گذاشتییییییییییییی
🫶🫶🫶🫶🫶 گفتم شب بزاری منتشر میشه 🫠😉
محشرررررررررررر ( قبل از اینکه برم داستان رو بخونم میگم 🛐 )
ممنونم عزیزم 🧡🌠