
فکر میکنی انیمیشن فقط واسه بچه هاست؟ احتمالا بعد از دیدن این ها نظرت تغییر کنه

امفیبیا: انیمیشنی خاص و زیبا که داستان ۳ دوست را روایت میکند که به طور اتفاقی جمعه موزیک قدیمی رو باز میکنند و سر وز دنیا دیگری در می آورند دنیایی با قورباغههای سخنگو که لزوما همه شان خور نیستند آنی باید دوستانش را پیدا کند و راهی برای بازگشت به خانه بیابد ⚠️ از اینجا به بعد اسپویل او باید با یک دوست خیانتکار که به ارتش قورباغه ها پیوسته درمبارزه کند در فصل بعد دوست دیگرش مارسی را که حالا در قصر سرزمین امفیبیا به سر میبرد را پیدا کند و وقتی نقاب شاه ظالم میفتد با کمک دوستانش به سلطنت او پایان دهد در فصل۳ آنی به دنیایش بر می گردد اما درحالیکه اسپریت و خانواده اش در این دنیا و دوستانش آنجا منتظر بازگشت به خاندان هستند در امفیبیا هم اوضاع آنچنان تعریفی ندارد

آبشار جاذبه: خواهر و برادری که برای گذراندن تعطیلات به یک شهر میروند اما قرار نیست آفتاب بگیرند و به استخر بروند باید با ماموران فدرال سر و کله بزنند و موجودات ماورائی را بشناسند و پرده از راز آن نویسنده مرموز بردارند و رمز کتاب ناقص را بفهمند و را دوستان جدیدشان و عموی خسیسی که دارند کنار بیایند

خرس های کله فندقی: شاید تعجب کنید از این پیشنهاد اما احتمالا بعد از دیدن چند قسمت از این انیمیشن که راجب سه خرس از نژاد های مختلف که بهم برادر میگویند و هر روز ماجرا تازه ای دارند و میزان مودی بودنشان نظرتان را عوض کند

درون و بیرون: میدونم که نیاز به معرفی نداره ولی خب میخوام به این بهونه بگم از اینکه قسمت ۲ در راهه محال ندیده باشید ولی باز خلاصه ۱ و کمی هم از۲ میگم: ۱.....>درون یه دختر از کودکی تا نوجوانی احساسات مختلف مثل ترس خشم تنفر غم و گل سرسبد شادی وجود داره اونا همیشه سعی میکنن غم رو دور از میز کنترل نگه دارن تا دخترشون همیشه شاد باشه تا وقتی که خاطرات اصلی که هویت اون رو شکل میدن به طور تصادفی به غم آلوده میشن و شادی و غم برای نجات خاطرات سفری رو پیش میگیرن در حالیکه اونا تازه به شهر اومدن و دخترک اصلا به ترک دوستاش و محل زندگی قبلیش عادت نکرده و در این حین خشم و تنفر و ترس دست گل به آب میدن و شادی درس مهمی یاد میگیره......... ۲....> براساس تیزر و خیلی نمیشه چیزی گفت دخترمون ۱۳ ساله میشه احساسات جدید سراغش میان و این حس ها این سری نمیتونن با هم کنار بیان

هیلاری با مادرش در خونه اجدادیش زندگی میکنه اونجا آدم های زیادی نیست و اون را طبیعت و موجودات افسانه ای بهتر از آدما کنار میاد اما وقتی الف ها دست به اعتراض میزنن هیل و باید تغییر کنه و در شهر کنار آدم ها زندگی کنه دوست پیدا کنه هر چند که او باز هم قراره با اون موجودات سر و کله بزنه
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
رایلی.....
یه چیز دیگست
منظورم این کاراکتر خاصیه
آبشار جاذبه>>>
موافقم
💜✨