افسانه جادوگران:راز هاگوارتز (پارت شانزدهم)

رز وارد میشود و رادوین خواندنش را متوقف میکند. رز:چرا تمومش کردی؟تازه داشتم حال میکردم؟ رادوین:داشتی گوش میکردی؟ رز:آره مگه چیه؟خیلی هم قشنگ بود. رادوین: همیشه خوندن رو دوست داشتم.میخواستم بزرگترین رپر جهان شم.

رز:خب.... هنوزم میتونی. رادوین: الان فرق میکنه،من جادگرم.... رز:چه ربطی داره؟بشو اولین جادوگر رپر تاریخ. رز یک کتاب در میاورد:این کتاب رو پیدا کردم،کتاب جنگل اسرار.برا پیدا کردنش رفتم بخش ممنوعه کتابخانه. رادوین:یعنی همش یه کتاب بود؟کتاب چی میگه؟ رز:فعلا نخوندمش.چند روز دیگه تعطیلات کریسمسه.وقت میکنم بخونم. رادوین:رز......ممنون که کمکمون میکنی. رز:نیاز به تشکر نیست،خودمم واقعا دوست دارم بفهمم اون گوی چیه!

آخرین شب سال ۲۰۲۰«۲۴ دسامبر» بچه ها کنار قطار ایستادند و در حال خداحافظی هستند. رادوین به همراه جک و رز و جسیکا در یک کوپه میشینند. رادوین:جک،مطمئنی جاش امنه؟ جک:آره. رادوین:کجات قایم کردی؟ جک: عقل جنم نمیرسه.

جسیکا(به رز نگاه میکند):اینا راجب چی صحبت میکنند؟ رز:بعدا برات توضیح میدم! رز(به رادوین نگاه میکند):نویسنده این کتاب ادوارد.و.و است.من معمولاً اکثر نویسندها رو میشناسم اما......این فرق داره.تا حالا چیزی راجع بهش نشنیدم. چیزی که نظرمو جلب کرد برچسبی به شکل جغد بود که صفحه اول کتاب بود و زیرش نوشته بود،جوابی برای اولین سوال....... قطار به مقصد ایستگاه کینگ کراس.......

پس از تعطیلات کریسمس«۷ ژانویه» ورودی هاگوارتس: رادوین رز و جک و جسیکا را می‌بیند و به سمتشان میرود. رز: تعطیلاتتون چطور بود؟ جک: مزخرف،چندتا کتاب خوندم ولی هیچی پیدا نکردم. رادوین:منم همینطور،حتی گوگلم زیر و رو کردم،هیچی! رز:اما من چندتا چیز پیدا کردم! رادوین:بزار بریم یجای بهتر بعد بگو. رز:نیازی نیست،جسیکا همه چی رو میدونه. جک:اما قرار بود این فقط یه راز بین ما باشه. رز:جسیکا مورد اعتماده.بزارید بریم تو موقع خوردن غذا بهتون میگم.