12 اسلاید پست توسط: Thinker انتشار: 8 ماه پیش 8 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
سلام سلام خوب هستید خوب قبل از هر چیزی اینو بگم که امروز براتون یک داستان تک پارتی کوتاه و معمایی براتون آماده کردم و امیدوارم که خوشتون بیاد😊😉
خب اول از همه سلام به روی ماهتون من همونطور که احتمالا متوجه شدید کاربر Thinker هستم و یک تازه کار به تمام معنا داخل تستچی😅
ولی خب تمام امیدم به حمایت های گرمتون هست و امیدوارم که از داستان خوشتون بیاد🙂
خب دیگه بیشتر از این وقتتون نمی گیرم بریم سراغ داستان😃
مقدمه:
در سکوت مطلق شب، شهر غرق در تاریکی است. تنها نوری که به چشم میآید، انعکاس نور ماه بر گنبد طلایی موزه ی شهر است. ناگهان، سایهای از میان تاریکی بیرون میآید و به سمت موزه حرکت میکند.
سایه با ظرافتی مثالزدنی به پنجره ی طبقه ی دوم موزه نفوذ کرده و در عرض چند ثانیه، جواهری گرانبها به نام "ستاره ی نور" را از گاوصندوق ربوده و در تاریکی شب ناپدید میشود.
صبح روز بعد:
خبر سرقت جواهر در تمام شهر پیچیده میشود. مردم وحشتزده و نگران هستند. "ستاره ی نور" تنها یک جواهر گرانقیمت نیست، بلکه نمادی از افتخار و هویت شهر به حساب میآید.
در این میان، فقط یک نفر میتواند آرامش را به شهر بازگرداند: کارآگاه جوان و باهوش، آرتمیس چیتاگو.
آرتمیس چیتاگو:
کارآگاه چیتاگو با وجود سن کم (22 سال)، در کار خود یک نابغه است. هوش سرشار، قدرت مشاهده ی دقیق و حافظه ی خارقالعاده، او را به یکی از بهترین کارآگاهان شهر تبدیل کرده است.
اما در پس این ظاهر بینقص، رازی تاریک نهفته است. چیتاگو دوران کودکی سختی را پشت سر گذاشته و طعم تلخ یتیمی را چشیده است. این سختیها او را به پسری ساکت و گوشهگیر تبدیل کرده بود، اما در عین حال، ذکاوت و تیزهوشی او را پرورش داد.
چیتاگو انگیزهای قوی برای دستگیری مجرمان و اجرای عدالت دارد. او معتقد است که هیچ کس نباید از قانون فرار کند، حتی ثروتمندترین و قدرتمندترین افراد شهر.
تحقیقات آغاز میشود:
کارآگاه چیتاگو به محل جرم میرود و با دقت تمام به بررسی صحنه میپردازد. او هیچ سرنخی پیدا نمیکند، اما ردی از خاکستر سیگار را روی زمین مشاهده میکند.
با بررسی دقیق خاکستر سیگار، چیتاگو متوجه میشود که این خاکستر متعلق به سیگار برگ کوبایی است. او به مغازههای سیگار فروشی شهر میرود و در نهایت، فروشندهای را پیدا میکند که این نوع سیگار را به مردی ثروتمند و بانفوذ به نام "آقای شهردار" فروخته است.
آقای شهردار:
آقای شهردار، مردی ثروتمند و بانفوذ در شهر چیتاگو است. او به خاطر سخاوتمندی و کارهای خیرش مشهور است، اما رازی تاریک را در اعماق وجود خود پنهان کرده است.
همسر آقای شهردار، زنی به نام "مارتا" به شدت بیمار است و برای درمان او به پول زیادی نیاز است. آقای شهردار تمام ثروت خود را صرف درمان همسرش کرده، اما هیچ فایدهای نداشته است.
در نهایت، او در اقدامی ناامیدانه، تصمیم میگیرد که جواهر "ستاره ی نور" را بدزدد و با پول آن، همسرش را نجات دهد.
رویارویی:
کارآگاه چیتاگو به عمارت آقای شهردار میرود و او را با راز جواهر دزدی شده روبرو میکند. آقای شهردار ابتدا انکار میکند، اما در نهایت، چاره ای جز اعتراف ندارد.
کارآگاه چیتاگو با دیدن اشکهای آقای شهردار و شنیدن داستان غمانگیز همسرش، دچار تردید میشود. او میداند که آقای شهردار کار اشتباهی انجام داده، اما در عین حال، انگیزه ی او را درک میکند.
انتخاب دشوار:
کارآگاه چیتاگو در دوراهی سختی قرار گرفته است. او از یک طرف، وظیفه دارد که آقای شهردار را به خاطر جرمش دستگیر کند، اما از طرف دیگر، نمیتواند در برابر التماسهای او برای نجات جان همسرش بیتفاوت باشد.
در نهایت، کارآگاه چیتاگو تصمیمی شجاعانه میگیرد. او جواهر را به آقای شهردار باز میگرداند و به او میگوید که ...
تصمیم شجاعانه:
کارآگاه چیتاگو جواهر را به آقای شهردار باز میگرداند و به او میگوید که به جای دستگیری او، به او کمک میکند تا همسرش را نجات دهد.
آقای شهردار که از سخاوت و شفقت کارآگاه چیتاگو شگفتزده شده، از او تشکر میکند و قول میدهد که بعد از نجات همسرش، خود را تسلیم قانون کند.
نقشه ی جدید:
کارآگاه چیتاگو و آقای شهردار با کمک یکدیگر، نقشهای برای بازگرداندن جواهر به موزه و دستگیری سارق اصلی طراحی میکنند.
آنها جواهری تقلبی را به جای "ستاره ی نور" میگذارند و منتظر میمانند تا سارق دوباره به موزه بازگردد.
خب قبل از اینکه بریم اسلاید بعد لایک کردی؟🙃🙂
بازگشت سارق:
همانطور که پیشبینی میشد، سارق اصلی که از خبر جواهری تقلبی بیخبر است، دوباره به موزه نفوذ میکند و جواهر تقلبی را میدزدد.
در این لحظه، کارآگاه چیتاگو و آقای شهردار که در کمین سارق بودند، او را دستگیر میکنند.
عدالت اجرا میشود:
سارق اصلی به جرم خود اعتراف میکند و به زندان فرستاده میشود. "ستاره ی نور" به موزه بازگردانده میشود و مردم شهر از شجاعت و عدالتخواهی کارآگاه چیتاگو قدردانی میکنند.
آقای شهردار به وعده ی خود عمل میکند:
آقای شهردار با پولی که از فروش جواهر تقلبی به دست آورده، همسرش را به خارج از کشور میبرد تا تحت درمانهای تخصصی قرار بگیرد.
پس از بهبودی کامل همسرش، آقای شهردار خود را به پلیس تسلیم میکند و به جرم دزدی "ستاره ی نور" محکوم میشود.
12 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
5 لایک
اکانتمو عوض کردم برادر💅