ساعت 2:27 دقیقه ظهر روز سه شنبه چهار اردیبهشت
که ناگهان INFJ وارد میشه (همونطور که همتون حدس زدید🤣) INFJ:(اینجا چه خبره؟ INTJ؟ ) //قیافه ی INTJ اینطوریه:😰/قیافه ی INFJ اینطوریه:😢// INTJ:(اونطور که فکر میکنی نیست!!) ENTJ:( حق با INTJ عه، لطفا زود قضاوت نکن) INFJ یک نگاه به INTP میکنه:(INTP؟ قضیه چیه؟) INTP مظلوم نمایی میکنه:( اینا میخوان منو بزنن!! کمکککک!!) INFJ یک نگاه به ENTP که گوشه ی اتاق نشسته و پوفیلا میخوره نگاه میکنه و میگه:(تو بگو چه خبره!) ENTP:(خوب، عامم، INTP مرز ها رو زیر پا گذاشت و الان INTJ و ENTJ میخوان بزننش) INFJ:(چی؟ INTJ؟! 😢 میخوای دوست منو بزنی؟ اصن من قهرم😢) و از اتاق خارج میشه. هر چهار نفر شون دنبال INFJ میرن، اما INFJ داخل اتاقش در رو قفل کرده و نمیزاره کسی وارد بشه
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
28 لایک
داستانت لایک شد 🌷
داستانم لایک شده 🙏
اسمش: دخترک گمشده 🍁
پین زیبا ؟
تمومش نکن بعد ازدواجاشونم بنویسسس
ما جادوگریم دیگههه
تازه لوسمونم نکنننن آبروی تایپمونو بردی!_!
عوا مثل اینکه چند پارتو گم کردما..
نمیدونم، فرضیه ای ندارم😂
عالی بود..
یعنی چی گم کردی؟
مرسی❤
راستش مریضیم چند روزه عود کرده، برای همین و گیر دادنای سمیه که تو مریضی و باید استراحت کنی کم میام، هی یه چیزی رو یادم میره چک کنم یا جواب بدم..
البته امشب مامانم خونه نبود براش قاطی کردم فعلا کاری نداره=/
الان بهتری؟
اره، گلو دردم خیلی کم شده، بهش گفتم اگه بذاره برم تو کوچه حالم بهتر میشه ولی گوش نکرد منم حرفمو جور دیگه به کرسی نشوندم..
تهش هم قبل اینکه اون خبر بده، زنگ زدم مامانم با مظلومیت همه چیو بهش گفتم قبول کرد..
خوشحالم که بهتری❤
مرسیی:)
عالی پورتقالی
مرسی
خب intp جاسوسه؟
نمیدونم چرا همچین فکری میکنم😂
من یکی مثل شما 😂
به نظرم واقعا یکی این وسط جاسوسه
موافقم😂
کی پارت بعد و میزاری؟
infj در واقعیت: دوستمو بزنید کبودش کنید بی تربیتو
ها؟
به عنوان یه infj من خوشم میاد دوستامو کتک بزنن چون خودم حوصلشو ندارم
😂😂چقد من، من به همکلاسی دوستم میگم به جا من بزنش😂
دقیقا
منتظرش بودم💖
❤✌
چرا من باید به خاطر این کارا همچین کاری کنم😐؟؟؟؟؟؟
هعی زندگی😔😂
فقط منم که به خود...شی فکر کردم💀
😂😂