زندگی جدید من

این واقعا یه چیز کلیشه ای هست که ادما هنگام کار با جوشی تصادف میکنن یا بخاطر حرفای بقیه میمیرن این نوع مرگ ها واقعا کلیشه ای هستن ... ولی مرگ من کلیشه ای نبود 🔸🔸🔸 سعی کردم هنگام پایان دادم به زندگیم خلاقیت خرج بدم ⬛🖤 اهنگ {سیگار صورتی} رو پلی کردم 💥 صداشو تا اخر زیاد کردم 💥سیگارم رو انداختم ... افتاد کنار پاهام 💥بالای ابشار 💥 همه جا مه گرفته بود 💥 خودم رو رها کردم 💥قطرات اب در هوا که به صورت من برخورد میکردن💥حتی نمیدونستم دارم به کجا پرت میشم 💥با این حال... از این حس خوشم میومد 💥

میدونی قضیه از این قرار بود که ۰۰۰ من دختری به اسم رزالین رو دوست داشتم ♥️ البته نه دوست داشتن عادی♥️ ... این عشق نبود ♥️یه چیز فرا تر از عشق بود♥️ هیپنوتیسم شده توسط معشوق ♥️ رزالین زیبا بود ولی خالی ...

اون مغرور بود 💔منم غرور داشتم به انتخابم💔اون زیبا بود 💔 منم زیبایی اون رو دوست داشتم 💔ولی ... یه روز بهش گفتم که حرف بزن💔با من گفت نمیشه💔 پرسیدم چرا💔 گفت چون تو شبیه من نیستی💔 پرسیدم از چه لحاظ 💔گفت تو زیبا نیستی گفت تو قدت کوتاهه💔گفتم باشه ... باشه 💔ولی یادت باشه که تو زیبایی ولی خالی هستی💔 جواب نداد💔 چون به واقعیت پی برده بود ۰۰۰

یه جایی بود 💚 زیر پام شیشه ای بود💚 روش پریدم 💚ولی نشکست 💚انتظار داشتم دنیای پس از مرگ بد باشه 💚سردرگم و خسته بودم 💚 کسی اون دورو بر نبود 💚 پنج دقیقه بعد ۰۰۰💚ندایی پخش شد 💚 تو وجودم 💚بهم گفت :«تو در زندکی قبلیت زیاد سختی کشیدی ... برلی جبران زندگیت ...تو دوباره متولد میشی💚 پرسیدم ظاهرم چطور میشه؟💚 جواب داد:« بسیار زیبا 💚فردی شجاع و ستودنی خواهی شد💚 تو دارای انگیزه مبارزه خواهی بود 💚

من برگشتم ۰۰۰ رزالین رو دیدم 💎 بعد از مدتی 💎انگار از من خوشش اومده 💎 ولی من دیگه برام مهم نیست💎 چون فهمیدم که ۰۰۰ 💎از یه کسه دیگه خوشم میاد