+سرم رو به علامت احترام جلوش خم کردم و شروع کردم به خوندن!تموم که شد سریع به سمت دستشویی رفتم حالم خیلی بد شده بود و دستم میلرزید! _دیدم حالش بده ولی به روش نمیاره بعد سریع رفت رفتم دنبالش تا حالش رو بپرسم دیدم رفت دستشویی منتظرش موندم ۰۱ دقیقه..۱۵دقیقه..۳۰ دقیقه ۱ ساعت شده بود نگرانش بودم به سمت دستشویی رفتم ولی دیدم اومد بیرون و با صورتی قرمز به سمت در خروج رفت. + حدود ۱ ساعت بود که تو دستشویی بودم اومدم بیرون و دیدمش ولی حالم خوب نبود و سریع به سمت در خروج رفتم. به خونه که رسیدم مامانم گفت:کجا بودی؟ نگرانت شدم! + یکمی حالم بد شده بود و توی دستشویی بودم تا حالم خوب شه تا بیام خونه ÷زنگ میزدی میومدم دنبالت. +نه دیگه گفتم اذیت نشی و به سمت اتاق رفتم ÷راستی رونا یه خون تو کاخ هرا رو برای مزایده گذاشته بودن و من هم خریدمش + واقعا؟من خیلی خوشحالم ممنونم ازت و الان برم بخوابم!راستی!!کی نقل مکان میکنیم؟ ÷فردا؛تو بخواب من وسایلتو جمع می کنم. +آخ جون!!!خستگیم رفت.بیا باهم وسایل رو جمع کنیم ÷باشه دخترم تو برو لباست عوض کن برات نول گوشت درست می کنم همونی که دوست داری +باشه _به خونه رسیدم و سریع رفتم پیش سوک کیونگ بهش گفتم قبول شدیم و با مامان جشن گرفتیم مامان ناتنی بود ولی از بابا بیشتر وقت میگذاشت =سوک هونا سوک کیونگا بیایید به پایین بریم و چیزی که دوست دارید بخورید ×باشه مامان جونم الان با سوک هون حاضر میشیم _با سوک کیونگ و مامان به پایین رفتیم =چی می خورید ×کیمچی تند _منم دوکبوکی =غذا رو خوردیم و دیدم جو دان ته اومد به بچه ها گفتم برید کمی دور بزنید و مراقب خودتون باشید ×نمیای مگه مامان =شما برید کمی خسته ام امروز تو شرکت خیلی کار داشتم "شیم سوریون رو دیدم که دارم میاد سمتم ولی من رفتم بالا =دیدم رفت بالا و منتظر آسانسور موندم تا دوباره به بالا برم آسانسور رسید و بالا رفتم و به سمت اتاق رفتم دیدم دان ته به حموم رفته تا دوش بگیره منتظر موندم تا اومد و سلام داد گفتم چرا تا منو دیدی فرار کردی "مت تورو ندیدم =دروغ نگو!چرا زنگ زدم جواب ندادی،پیام دادم که بچه ها توی مدرسه چئونگ آه قبول شدن و گفتم تا زود بیایی و جشن بگیری انگار نه انگار پدر واقعیشونیا....................
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
نظرات بازدیدکنندگان (0)