
در این پست چندت ا از احمقانه ترین و بی معنی ترین جنگ های جهان رو با هم میبینیم

جنگ شترمرغ استرالیایی ۱۹۳۲: با شنیدن واژه جنگ، احتمالا تصاویری از نبردهای شدید و خونین و برنامهریزیهای استراتژیک در ذهن شما شکل میگیرد. اما جنگ Emu یا جنگ شترمرغ استرالیایی، ماجرای متفاوتی دارد. این درگیری در سال 1932 در استرالیا رخ داد و در آن انسانها با یکدیگر نمیجنگیدند؛ بلکه ارتش انسانها در مقابل شترمرغها قرار گرفته بودند. پس از جنگ جهانی اول، بسیاری از کهنهسربازان استرالیایی، زمینهایی را از دولت دریافت کردند تا در آنها به کشاورزی مشغول شوند. در سال ۱۹۳۲ میلادی، این کشاورزان با یک مشکل عجیب مواجه شدند؛ حدود ۲۰ هزار شترمرغ بومی استرالیایی از مناطق ساحلی به داخل کشور مهاجرت کردند، حصارها را زیر پا گذاشتند و زمینهای تازه کشت شده را ویران کردند. دولت استرالیا برای مقابله با این شترمرغها، سربازان مجهز به مسلسل Lewis و 10 هزار گلوله را به میدان جنگ که همان زمینهای کشاورزی بود، اعزام کرد. حتما سریال شبهای برره را به یاد دارید که در آن، بررهایها از دشمن فرضی شکست میخوردند؛ اما در سال 1932، ارتش استرالیاییها از شترمرغها شکست خوردند. شترمرغهای استرالیایی با دویدن در الگوهای نامنظم، سربازان را گیج میکردند و ضربه زدن به آنها برای سربازان به کار بسیار دشواری تبدیل شده بود. در طول این نبرد احمقانه، فقط دهها شترمرغ کشته شدند و پس از چندین تلاش، سربازان استرالیایی، شکست خود را پذیرفتند.

جنگ سطل بلوط ۱۳۲۶ تا ۱۳۲۸ میلادی: جنگها به دلایل زیادی شکل میگیرند؛ از طمع قدرت گرفته تا کسب افتخار یا بهدست آوردن اراضی. اما گاهی اوقات هم ممکن است یک جنگ چند ساله بهخاطر فقط یک سطل چوبی شکل بگیرد. جنگ سطل بلوط بر سر یک سطل ساده در بین شهرهای مودنا و بولونیا که در ایتالیا با یکدیگر رقیب و دشمن بودند، به وقوع پیوست. تنش بین این دو شهر رقیب بهخاطر اختلافات سیاسی و ارضی، سالها وجود داشت؛ اما یک اقدام جسورانه توسط سربازان مودنایی، آتش جنگ را شعلهور کرد. در جریان یورش به بولونیا، سربازان مودنا بهجای اینکه به دنبال چیزی باارزش یا استراتژیک باشند، با وقاحت تمام یک سطل بلوط را از شهر بولونیا دزدیدند. بولونیاییها این دزدی بهظاهر پیش پا افتاده را یک توهین بزرگ میدانستند و خواستار بازگردان سطل شدند. هنگامی که مودنا از برگرداندن این سطل بلوط امتناع کرد، یک نبرد تمام عیار که به نبرد زاپولینو نیز شهرت پیدا کرد، آغاز شد. در نهایت در این جنگ احمقانه، مودنا پیروز شد و سطل را بهعنوان یک غنیمت جنگی پیش خود نگه داشت. این سطل بلوط بدنام تا به امروز نیز در مودنا نمایش داده میشود و یادآور یکی از احمقانه ترین جنگ های جهان در طول تاریخ است.

جنگ گوش جنکینز، شاید در ظاهر مانند یک داستان عجیب و غریب از کتابهای داستان کودکانه بهنظر برسد؛ اما در واقع یک درگیری جدی و مرگبار بین بریتانیا و اسپانیا در قرن ۱۸ میلادی بود. این نام عجیب از حادثهای گرفته شده است که باعث بروز تنشهایی در بین دو قدرت دریایی آن زمان شد. در سال ۱۷۳۱ میلادی، کاپیتان رابرت جنکینز، یک دریانورد و تاجر بریتانیایی ادعا کرد که کشتی او مورد هجوم گارد ساحلی اسپانیا قرار گرفت و اسپانیاییها یکی از گوشهای او را بریدند و هشدار دادند که همین اتفاق برای پادشاه جورج دوم نیز رخ خواهد داد. این داستان ممکن بود در حد یک داستان ملوانی باقی بماند؛ اما در سال ۱۷۳۸ میلادی، جنکیز گوش بریده شدهی خود را به پارلمان بریتانیا نشان داد و آتش احساسات ضد اسپانیایی را برافروخت و یک نبرد سیاسی را آغاز کرد. اگرچه برای شکلگیری این جنگ، دلایل مهمتری مثل حقوق تجاری در دریای کارائیب و جاهطلبیهای سرزمینی نیز وجود داشت، اما بریده شدن گوش کاپیتان جنکینز عاملی بود که افکار عمومی و پارلمانی بریتانیاییها را علیه اسپانیا کرد و در نهایت کشورها در سال ۱۷۳۹ میلادی وارد یک جنگ طولانی شدند.

جنگ قنادی، یک دعوای غذایی نبود؛ بلکه یک جنگ واقعی بین فرانسه و مکزیک بود و همه چیز با یک شیرینیپز فرانسوی ناراضی به نام رمونتل آغاز شد. در اوایل دهه ۱۸۳۰ میلادی، مغازه قنادی رمونتل در تاکوبایا که اکنون بخشی از مکزیکو سیتی است، توسط افسران مکزیکی غارت شد. ریمونتل که از خسارات وارد شده خشمگین شده بود، برای دریافت غرامت از دولت مکزیک اقدام کرد، اما تلاش او به جایی نرسید. او سپس شکایات خود را به گوش لویی فیلیپ، پادشاه فرانسه رساند. همزمان با این شکایت، فرانسویها نگرانیهای زیادی درباره بدهیهای مکزیکیها و غرامتهای پرداخت نشده پس از جنگ استقلال مکزیک داشتند. فرانسه با رخ دادن این اتفاق برای ریمونتل شیرینیپز، تصمیم گرفت بالاخره اقدامی علیه مکزیکیها انجام دهد. در سال ۱۸۳۸ میلادی، نیروهای فرانسوی سواحل شرقی مکزیک را محاصره کردند و قصد داشتند یک قطعنامه را به طرف مکزیکی تحمیل کنند. این فشار نظامی منجر به شکلگیری درگیریهایی از جمله نبرد دریایی مهم در وراکروز شد. این درگیری در اوایل سال ۱۸۳۹ با میانجیگری دیپلمات بریتانیایی یعنی سر چارلز الیوت، به پایان رسید. در نهایت، مکزیک موافقت کرد که ۶۰۰ هزار پزو بدهی خود را به فرانسه پرداخت کند که خسارت مربوط به قنادی ریمونتل نیز جزو همین بدهیها بود. جنگ قنادی ریمونتل نشان میدهد که چگونه حوادث بهظاهر پیش پا افتاده میتوانند موجب تشدید تنشهای بینالمللی شوند.
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
برای اطلاعات کامل تر جنگ با شتر مرغ میتونین به تست منم سر بزنین 😁💫
ادمین اگه دوستداشتی پین کن
فقط اون اولی خیلی منطقی بود🥸🤝
عالی بود:]♧
راجب جنگ استرالیا با شترمرغ ها شنیده بودم:/
اکثرا همه شنیدن یه چیزایی جسته گریخته 😂
خیلی احمقانهست
عالی بود 😁
عالی بود💗
خیلی باحال بوددر