دیدار دوباره ۴

ب.اهان توی ولش کن آ. راستی چند هفته دیگه تعطیلات تابستونی شروع میشه ب. راست میگی آ. تو میخوای چیکار کنی؟ ب.من شاید برم ساحل خیلی خوش میگذره تو چی؟ آ. من نمیدونم ب.انیا میگم بیا یه مسابقه بدیم آ. مسابقه بدیم؟ ب. اره اینجوری که باید تموم خاطرات تعطیلات تابستونی مون رو تو دفتر بنویسیم بعد بیایم برا همدیگه تعریف

کنیم آ. باشه (شروع تعطیلات تابستونی) انیا: از امروز رسما تعطیلات تابستونی شروع شده بابا به من قول داد که منو ببره ساحل خیلی خوش حال شدم ل. حاضرین آ. ی. بله آ. مامان تو تاحالا رفتی دریا ی. اره با دایی یوری ها یوری! ل. چی شده؟

ی. به یوری گفتم اونم بیاد الان میرسه ل.(خب عالی شد چرا گفتی بیاد اه لعنت بهش) آ. بابا ناراحت شدی که دایی میخواد بیاد؟ ل. نه اصلا (چرا خیلی هم عصبانی شدم) آ.(واقعا بابا و دایی از هم بدشون میاد) ی. اه یوری سلام خوبی؟ یو. سلام آبجی جونم (ای بابا چرا هرجا یور هست این دوتا هم هستن) آ(واقعا از هم بدشون میاد) ی. ام بهتره بریم

ی. ام بهتره بریم ل. آ. یو. بریم (لب دریا) آ. وای اینجا چقدر قشنگه ی. آخرین باری که اومدم دریا ۱۶ سالم بود انیا بیا بریم اب بازی آ. بریم ی. پس بدو بریم لباسمونو عوض کنیم آ. بریم نویسنده

لوید و یوری هم یدونه زیر انداز پهن میکنن چتر هم میزارن و میشینن از اون طرف هم انیا و یور هم میرن تو اب و اب بازی میکنن یو.(دوست داشتم برا یک دیقه هم که شده با یور تنها باشم ولی این شوهرش نمیزاره) آ. ها؟ یو.(این دختره چرا داره اینجوری نگاه میکنه؟) آ. مامان من الان میام ل. انیا چرا برگشتی آ. بابا من بستنی میخوام

ل. باشه برات میخرم آ. الان میخوام ل. ای بابا باشه الان میرم بخرم آ. منم میام ل. ای بابا خب الان میخرم برات آ. منم میخوام بیام ل. خب باشه بیا بریم یوری: داشتم به بازی یور و اون دختره نگاه میکردم که یهو اومد گفت من بستنی میخوام بعد با لوید رفت تا بستنی بخره

بعد برگشت و به من چشمک زد احساس کردم که ذهنمو خونده ی. کجا رفتن؟ یو. رفتن بستنی بخرن ی.اها حالا که فکر میکنم خیلی وقته با هم تنها نبودیم یو. اره (میشه گفت از اون دختره ممنونم) ی. ام یوری یو. بله ی. میشه با انیا مهربون تر باشی؟ یو.براچی؟ مگه نیستم؟

ی. چرا ولی یکم خشکی یه کوچولو مهربون تر باش یو.(چی من خشکم من ازش توقع نداشتم همچین حرفی بزنه)باشه به خاطر تو باهاش مهربون میشم ی. ممنونم آ.من برگشتم ی.انیا

ل. سلام ی. سلام آ. مامانی ببین چی خریدم ی. ببینم آ. دسبند که با صدف درست شده ی. چه قشنگه آ. اینو برای تو خریدم ی.ممنونم عزیزم آ. برای بابا اینو خریدم ی. وایی یه انگشتر

ل. مطمعنی خودت خریدی آ. اره ل.(معلومه کل پولم تموم شد) آ. اینو برای دایی خریدم یو. من چیزی ام چیزه چی خریدی؟ آ. یه کلاه ی.چقدر هم خوشگله یو. ممنون اانیا آ. خواهش میکنم ی. اونا چیه؟

ل. بهتر نیست بریم هتل اونجا بقیه رو ببینیم ی. بریم آ. بریمم یو. بریم (هتل) ی.اینجا ریوکانه (ریوکان هتل ژاپنیه) آ. خب بابا اتاق ما کدومه ل. اونجا ته راهرو ی. خب دیگه بریم

(تو اتاق) آ. اخ خسته شدم ل. این همه وسیله رو دادی دست من بعد خسته شدی؟ آ. اره ی. لوید به هر حال اونم کلی سرپا مونده ل. باشه من تسلیمم ی. خب بریم ببینیم چی خریدی آ. اینو برای بکی خریدم ی. گردنبنده خوش به حال بکی اون چیه آ. این یدونه ماگه

ی. برای کیه آ. بکی(نباید کسی بفهمه اینو برای دامیان خریدم) ی. چرا برای بکی دوتا خریدی آ. ام چیزه چون ام اخه... ی. خب ولش کن وایسا اینجا ریوکانه ل. اره ی. اگه اینجا ریوکانه چشمه اب گرم هم داره؟ ل. ار... ی. انیا بدو بریم آ. چشمه اب گرم؟ ی. اره

آ. بریم ل. این دوتا خیلی انرژی دارن یو. یور همیشه همینجوریه ل. انیا هم همیشه پر انرژیه یو. خب بچه ها همیشه انرژی دارن ل. اره میخوای ما هم بریم یو. کجا؟ ل. چشمه اب گرم یو. باشه (الان همه رفتن حالا برگشتن)

ی. سلام وای شما چقدر با یوکاتا قشنگ میشین ل. شماهم یو. چرا پشت یور قایم شدی آ. ام ببخشید ل. انیا حالت خوبه؟ ی. فقط به پوشیدن یوکاتا عادت نداره (یوری میره پیش انیا میشینه و در گوشش میگه) یو. به نظر من که خیلی قشنگ شدی آ. واقعا؟ یو. بله

(انیا یوری رو بغل میکنه و در گوشش میگه) آ. دوست دارم دایی یو. منم دوست دارم (حالا یور یوری رو بغل میکنه و میگه) ی. خیلی دوست دارم داداشی و ممنون که با انیا مهربون شدی یو. خب دیگه بریم شام بخوریم ی. شام کو؟ ل. شام درست نکردیم یو. کی شام درست میکنه؟

ل.قرعه کشی میکنیم ی. قبول یو. وای به حالت اگه غذات بد باشه ل. مگه قراره من درست کنم (قرعه کشی میکنن و یوری در میاد) یو. ها؟ من؟ نه اشتباهه ل. خیلی هم درسته! یو. باشه یه غذایی درست کنم که انگشتات هم باهاش بخوری ل. ببینیم و تعریف کنیم

ی. هی اروم تر انیا خوابش برده.