صاحبخونهی داستان ما، بیش از اندازه برای اینکه به عضویت گارد نظامی در اومده هیجان زدهست، و دائم داره با مستاجر خودش، آقای کاکس، که یه کلاهدوزه، راجع این موضوع صحبت میکنه. آقای کاکس هم حسابی اوقاتش تلخه و اهمیتی به حرفای صاحبخونه نمیده. چون یه مشکلی هست... چرا کبریت ها بدون استفاده کاکس،هی دارن کمتر میشن؛توی اتاق انقدر بوی توتون میاد با اینکه کاکس هیچوقت پیپ نمیکشه، و از مقدار شکر داخل قوطی، هی کم میشه؟ با این اوصاف آیا واقعا آقای کاکس، تنها مستاجر این اتاق مجردی جمع و جوره..؟ چطور ممکنه دو نفر، همزمان یجا مستاجر باشن، و روحشونم از وجود هم خبر نداشته باشه؟
لطفا برید نظرسنجیم✨