همگی گاهی حیران و سردرگم میشویم و این خصلت آدمیست.
تمامِ وجودش هنوز و همیشه میخواست چیزِ زیادی با کسینگوید، گویا واقعا تواناییه تحمل تنش زیاد را از جانب کسی و چیزی نداشت.. چندی در آنجا میماند و بعد در آرامش در مسیر حرکت میکرد . باورمیکنی هنوز هم ندانستم چگونه، در تمامِ مسیر گل رویاند و گل هدیه داد اما گلی جاودانه در دلش ریشه نکرد . در گوشه ای مسیرش چندی توانستند در دل او گلهایی متفاوت و شاید جاودانه بکارند ؛مطمئن نبود ..فقط کمی در آنجا ماند و صبرکرد. آیا بالاخره میتوانست کودکِ احساس را آنجا بزرگکند ؟
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
38 لایک
افرین خیلی خوب نوشته بودی (: فقط سعی کن موضوع رو پر رنگ تر کنی من خودم متوجه نشدم درست که درمورد چه چیزی صحبت میکنی ادبی. صحبت نوشتن خیلی خوبه اما باید مشخص باشه راجع به چیه به هر حال نوشته ات خیلی قشنگ بود و از معدود پست های که من بالاخره خوشم اومد❤️
خوشحالم که خوشت اومده:))
اره راستش خیلی بازش نکرده بودم.. دقیقا مطابق شخصیتی که خودم دارم واسه همین میخوام طبق تغییراتی که کم کم به وجود میاد پررنگ ترش کنم و واضحتر بنویسم☁️
موفق باشی