
.....
خوابش نمیبرد ، شاید هم افکارش این اجازه را بهش نمی دادند؛ از تختش بلند شد و به سمت پنجره رفت ، شهر در شب فرو رفته بود هیچ نوری وجود نداشت، آسمان پر از دود بود طوری که هیچ ستاره ای نمی توانست چشمه ی نورش را به او برساند ، بلکه کمی این دلش آرام بگیرد
لباس زخیمی پوشید و بدون هیچ مکثی از در خارج شد؛ همین که هوا را درون سینه اش راه داد به سرفه افتاد ، از جعبه قرصی که همراهش بود یکی را خارج کرد و بدون قطره ای آب آن را فرو برد،
به راه افتاد ، خیابان ها عاری از حتی یک انسان بود، نمیدانست مسیرش به کدام سمت است ، مقصدش نا معلوم بود شروع به بالا رفتن از شیبی کرد که معلوم نبود تا کجا ادامه دارد
به اطرافش نگاه کرد که دریاچه کو۰کی قرار داشت همانجا نشست، به دریاچه نگاه کرد ، رنگش به عکس روز های دیگر کدر بود ، چشمانش را به سمت آسمان سوق داد . ماه دیگر در آن آسمان حضور نداشت ، تا با دیدنش آرامش به وجودش روی بیاورد دلش بیش از پیش گرفت.
بلند شد و به راهش ادامه داد با بالا ترین نقطه رسیده بود؛ کنار درخت بی برگ و باری که آنجا بود ایستاد و دستش را روی بدنه آن گذاشت ؛ با نور خورشیدی که از لای شاخه های درخت گذشته بود و روی صورتش افتاد به خودش آمد ،
نگاهش را سمت زمین کشاند تا نور خورشید چشم های وابسته به سیاهی اش را آزار ندهد، زمین سفید شده بود ، دستش را سمت زمین کشاند با سرمایی که به وجودش تزريق شد مطمعن شد ، برف تمام زمین را سفید رنگ کرده بود
اما کی ، چه زمانی این همه برف روی زمین نشسته بود ؛ ذهنش به زمانی که کنار دریاچه نشسته بود کشیده شد ، لحظه ای که برف روی صورتش افتاد و باعث لبخندش شد ؛ حالا برف همه جا را در بر گرفته بود ، اولین قدمش را که به سمت شهر برداشت
پایش لیز خورد و جیغ خفیفی کشید . از سراشیبی سر میخورد اما حالا به جای ترس هیجان تمام وجودش را پر کرده بود، لبخند از روی لب هایش کنار نمیرفت . باورش نمیشد باز هم همچین لذتی را با تمام وجود حس کند.
چشمش به اطراف افتاد، سطح دریاچه یخ زده بود و مردم شهر در حال خوش گذرانی بودند، آسمان را نگاه کرد که خورشید پشت ابر های سفید رنگ مخفی شده بود . با به پایان رسیدن سراشیبی روی پاهایش ایستاد و با ذوقی وصف ناپذیر همچون کوکی تازه متولد شده به اطرافش نگاه می کرد
حالا از آن شهر ، شهری با آسمانی آبی و برف هایی که تمام شهر را در بر گرفته بودند باقی مانده بود ، و از دختر غمگین شب دختری خوشحال ....!
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
داستان هات واقعا قشنگننننن💜💜
حتما ادامه بده
مرسی قشنگ🥰
قشنگ بود:)))
مرسی خوشگلم^^
💜