اولین داستان پیجم 😊😊
وارد یه سالن شدیم که توش دوربین و وسایل فلیم برداری و رگال لباس و وسایل میکاپ بود.
جیمین به نظر نمیومد حالش خوب باشه گفت: آخه چرا امروز؟
فک کنم در حدی حالش بد بود که موقع میکاپ خوابش برده بود.
5 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
21 لایک
دلیلش رو نمیدونم چرا آخه بین کلمات ب.د نقطه میزارم بعد توی توضیحات و نتیجه مینویسم من اختلال ذهنی دارم نمیتونم افکارم رو کنترول کنم
و وقتی که از این جور فکر ها که میاد تو سرم مجبورم تبدیلش کنم به داستان😔😔
توجه توجه: پارت سه برای چهارمین بار رد شد 🫥🫥🫥🫥🫥🫥
من فقط، اون ناظر رو پیداکنم.یک بلایی سرش میارم
اصلاح اسلاید 5: و یهو از پایین صدای جیق و داد اومد...
یه سئوال؟ اونا میبینن تو رو؟
نه
وایی آخرش چی میشه؟؟
عزیزم میتونی تو ویسگون بقیش رو بذاری و آیدین رو بدی ما بریم ببینیم
اگه میخواین بهم بگین تو کامنت داستان رو تعریف کنم
من موافقم تو کامنت بقیش رو بذار
میشه پارت دو رو بزاری?¿🦖🌷
جیمینم چی شددددد!🥲
*پارت سه:)
سلام خوبی؟
ناظری دیگه؟
پارت سه و چهار میزارم برو تایید کن
خواهش میکنم 😭😭😭
اوممم باشه بزار اگر دیدم میزارم🦖🌷
پارت سه رو گذاشتم 😗😗
پارت سه رو تایید کردم🦖🌷
پارت سه منتشر نشد?¿🦖💗
خیلی خوبه منتظر پارت ۳ هستم 🫂
خبرای بدی دارم
هرچی پارت سه رو میازم در میشه😭😭😭😭
چجوری به همچین اتفاقات خفناکی فکر میکنی؟
نمیدونم خودش میاد
اما برای خالی کردنش میام تبدیلش میکنم به داستان
بهترین راه🥺👈🏻👉🏻
خودم حس بدی دارم وقتی میاد
ولی انصافا نویسنده خوبی عستی منتظر پارت سه عستم🙂