
خوشملا اینم از پارت ۲ شرط پارت بعدی ۱۵ لایک و ۵ کامنت
کلاه : باهوشی... مثل مادرت میتونه بری ریونکلاو ولی نه قلب پاکی داری میتونی هافلپافی خوبی باشی اصیلی و بقیه برلت اولویت دارن تو گریفیندور میتونی پیشرفت کنی اوم وایسا... به قدرت علاقه داری میتونی مثل اجدادت تو اسلیترین باشی کدوم گروه بندازمت؟ به نظرم گروه تو... 🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄برو پایین🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄برو پایین🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄برو پایین🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄برو پایین🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄برو پایین🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄برو پایین🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄برو پایین🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄برو پایین🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄 گــــــریـــفـــیــنــدور🦁❤
دانش آموزای میز گریفیندور برام دست زدن با لبخند رفتم نشستم کنار جینی... هرماینی گفت: تبریک میگم... خوشحالم که هم اتاقی هم شدیم... گفتم: ممنون... منم همینطور...🥲 ༺ویو هری༻ فکرم درگیر لوسیوس بود... اون مورد اعتماد ترین شخص ولدرمورت هستش هنوزم بهش وفاداره و کلی هم زیر دست داره... ممکنه برای انتقام برگرده... ولی خب من همیشه حسم درست میگه ( همیشه هم درست نیست پسرم...مثلا سر اسنیپ🥲 ).. بی خیالش میشم هرماینی همیشه میگه:هری اگه اتفاق یا مشکلی هم نباشه مشکل رو میسازه.. سعی کردم به دور و برم اهمیت بدم از فکر اومدم بیرون ༺ویو ماری༻ کل میز داشتن با هم حرف میزدن.. رون: بچه ها برای این ترم میخواین چه درسی بردارید؟ هرماینی: راستش ورد ها و ریاضیات جادویی رو حتما میرم رون: تو باید فیلسوف بشی😐 جینی رو به من گفت: تو چه درسی میری؟ ماری: راستش نمیدونم...ولی به خاطر علاقم به حیوانات حتما درس موجودات جادویی رو میرم... هرماینی: خب پس منم میام چون هری هم میخواد بره.. رون: پس منم هستم... چون زیاد سخت از بقیه نی به نظرم گزینه خوبیه همینطوری به حرف زدن ادامه دادیم
رفتیم به سمت خواب گاه ها... من به همراه هرماینی رفتم اتاق... هرماینی: خوش اومدی هم اتاقی جدید +: ممنون و در رو باز کرد 3 تا دختر دیگه هم تو اتاق بود هرماینی: دخترا... ایشون ماری هم اتاقی جدیدمونه... یه دختر خیلی خوشگل و کیوت با موهای طلایی و چشمای سبز گفت: سلام ... خوش اومدی... امیدوارم دوستای خوبی برای همدیگه بشیم... من امیلی دیور هستم... 😃 ماری: ممنون... از آشناییت خوشوقتم... که دختر دیگه ای با موی خرمایی قد بلند گفت: منم سوزان لوکینم... شنلت خیلی خفنه... ماری: ممنون،به خفن بودن تو نمیرسه 😉 سوزان خندید یه دختر با چشم قهوه ای با موهای صاف مشکی: سلام ماری، منم مجستیا تادیلر هستم☺️ ماری: سلام عزیزم، چه اسم قشنگی مجستیا: ممنون، اسممو مادرم انتخاب کرده
امروز کلاس دفاع در برابر جادو سیاه، معجون سازی و ماگل شناسی داشتم... که البته پروفسور وینتچ(معلم ماگل شناسی) نتونست بیاد و کلاس معجون سازی هم درحال بازسازی بود (نکته:اکثر پروفسور ها تو جنگ مردن برای همین پروفسور ها عوض شده) الان میخواستم برم سر کلاس دفاع... تو راهرو بودم که اومدم بپیچم به یه نفر بر خورد محکمی کردم (طوری که ممکن بود جفتمون بیفتیم) ༺🥺میشه لطفا بری نتیجه🥺༻
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
پارتتتتت بعدیییییی عالیییییی بوددددد
حتماااا
وایییییییی ، سوزان و امیلی و مسائل چه خوشگلللللللن
به خوشگلی شما نیستن🥺
تو مگه منو دیدی ، از کجا می دونی خوشگلم 😅😅😅