
از زبان هلن: خیلی دردم اومد نمیخواستم روی دستم فرود بیام ولی ، شد دیگه پا شدم و درحالی که دستم رو ماساژ میدادم به دریکو که چشم هاش کمی نگران بود گفتم : چطور جرات کردی اینکار رو بکنی و دستم رو از روی بازوم برداشتم و هل دادمش که خورد به هری . اومد جلو و مچ دستم رو فشار داد و گفت : اگر یک بار دیگه ، فقط یک بار دستت به من بخوره ، تا اومد ادامه بده دستم رو از تو دستش کشیدم بیرون و گفتم : چی میشه ؟ هان چی میشه ؟ فکر کردی با آدمی مثل من چی کار میتونی بکنی؟ و اونجا رو ترک کردم …
از زبان دریکو : خوب شد ، خیلی خوب شد ؛ فکر کنم همونی که میخواست شد . اگر یک هزارم درصد بهمون شک کرده بودن الان دیگه برطرف شده . فکر کنم یکم دستش درد گرفت ، حالا براش نامه مینویسم که حالش رو بپرسم ؛ ولی اشکالی نداره . بالاخره پیروزی درد کشیدن داره ، آدم نمیتونه الکی به موفقیت برسه ، البته فکر کنم من رو هم در موفقیتش سهیم کنه. ای کاش پروفسور اسنیپ از اسلیترین امتیاز کم بکنه ولی تنبیهمون نکنه . از زبان هلن: وقتی اونجا رو ترک کردم فقط دوتا چیز حس میکردم :
احساس اینکه گنگ خونم خیلیییی رفته بالا😎 و دومی اینکه دستم درد میکنه . هری و دوستاش اومدن دنبالم رون: هلن دستت خوبه؟ هرماینی : خون میاد ؟ هری چیزی نگفت ، به جاش من گفتم : خوبم خوبم چیزیم نیست . هرماینی میدونی که دیگه چه کلاس هایی امروز داریم؟ هرماینی: هیچی . هلن: هیچی؟ فکر میکردم با ریونکلاو کلاس داریم . هرماینی: نه امروز فقط همین دو زنگ رو داشتیم هلن: چه عجیب . پس من میرم بخوابم . شب بخیر✋🏻 رون : الان ساعت ۱۱:۳۰ صبح هست هلن: مشکلی نیست 😊
هلن: خداحافظ و رفتم تو اتاقم و به فکر فرو رفتم . به روز پیروزی ام فکر نمیکردم ، به خانواده ام فکر نمیکردم ، به اینکه اگه نتونم هری پاتر رو بکشم فکر نمیکردم . من فقط به
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
کی پارت بعد میاددددد؟؟؟؟؟؟
ببخشییید من تازگی ها خیلی شلوغم
عالی🥰
عالی🥰
😊💗💚
عالی بود
یه ثانیه اشتباهی دستم خورد رو بخش داستان بعدش یهو دیدم پارت بعد داستانتو گذاششتی
😂💞
سلام خوبی
تازه با داستانت آشنا شدم قلم قوی ای داری ادامه بده:)
😍😍😍
عالییی
💞💞💞
عالی بود خسته نباشی پارت بعد لطفااااا
خیلی ممنون🥰
به خاطر مدارس شاید دیرتر پارت بدم ولی هفته ای یه دونه حتما میدم
منم یه داستان مینویسم ولی این خیلی خفن بود ادامه بدهههههههه😍😍😍😍😍
عالی بود پارت بعدی رو زود بده
حتما