8 اسلاید پست توسط: 💛Clara🖤 انتشار: 1 سال پیش 306 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
امیدوارم مطالب مفید باشه
*وارد کلاس میشم* لطفا ساکت باشید بچه ها. من پروفسور بلک هستم، معلم دفاع در برابر جادوی سیاهتون. راجب کلاس باید بگم که یادگیری درس دفاع در برابر جادوی سیاه خیلی مهمه و خیلی جا ها به دردتون میخوره.
این هفته میخوایم راجب جادوگران سیاه صحبت کنیم. مطمئنا همتون اسم گلرت گریندل والد رو شنیدید. گریندل والد، بعد از ولدمورت، قوی ترین جادوگر سیاه قرنه. اون در دوران کودکیش، در مدرسه دورمشترانگ تحصیل میکرد که میل شدیدی به آموزش جادوی سیاه داشت. گلرت، دانش آموز به شدت باهوش و با استعدادی بود اما در سال ششم تحصیلش، آزمایشی انجام داد که چنان پلید و شیطانی بود که دیگه دورمشترانگ هم نمیتونست بهانه ای براش بیاره و بدین ترتیب، گلرت از مدرسه اخراج شد. اون پیش از اخراجش از مدرسه، علامت یادگاران مرگ که به شدت راجبشون کنجکاو بود رو روی دیوار مدرسه حک کرد. برای همین، عده ای، مانند ویکتور کرام، فکر میکنن که اون علامت، علامت گریندل والده.
بعد از اون ماجرا، به دیدن خاله مادرش، باتیلدا بگاشات، به دره گودریک رفت. اما درواقع، موضوعی که اونو به دره گودریک کشوند، یادگاران مرگ بود. گلرت طبق چیزهایی که طی سال ها فهمیده بود، متوجه شده بود که ایگنوتیوس پاورل، که طبق شایعات صاحب شنل نامرئیه، توی دره گودریک به خاک سپرده شده. بعد رسیدن گلرت، باتیلدا که از قبل با خانواده دامبلدور دوست بود، اون و آلبوس دامبلدور جوان رو به هم معرفی کرد. دو پسر، که هر دو استعداد و هوش فراوانی داشتن، فوری به هم جذب شدن.
گلرت، که اکنون دوستی مثل خودش داشت، نظریه هاش رو با آلبوس در میون گذاشت و بعد این کار، جستجوش رو راجب یادگار ها، در کنار دوستش از سر گرفت. هدف اونا این بود که جادوگرها رو از اختفا دربیارن و بر مشنگ ها حکومت کنن. شعار اونها، برای منفعت مهم تر بود که حتی بر سردر نورمنگارد حکاکی شد. زندانی که گریندل والد برای مخالفینش ساخته بود. اونا کنار هم شاد بودن، اما یه نفر از این دوستی ناراضی بود. ابرفورث، برادر دامبلدور، از آلبوس به شدت عصبانی بود؛ چون قرار بود که دامبلدور مثلا سرپرست خوانواده باشه ولی دائم کنار گلرت بود و به اون و خواهر مریضش، آریانا، اهمیتی نمیداد.
بعد مدتی، یک بار که گلرت به خونه دامبلدور ها رفته بود، ابرفورث بهش گفت:(( بهتره دست از این کار ها بردارین. شما نمیتونین آریانا رو اینور اونور ببرین.)) گریندل والد که از حرف ابرفورث اصلا خوشش نمیومد گفت:(( تو بچه ابلهی هستی که سعی میکنی جلوی من و برادرت رو بگیری.)) بحث بالا گرفت و ابرفورث چوبدستیشو کشید .گریندل والد هم همین کار رو کرد و طلسم شکنجه گر رو روی اون اجرا کرد. آلبوس سعی کرد جلوی دوستش رو بگیره. یه دعوای بزرگ راه افتاد. آریانا که از سروصدا ها به ستوه اومده بود، رفت بالا تا جلوشون رو بگیره. اون سعی کرد بهشون کمک کنه، اما جادوش تحت کنترل خودش نبود. و بعد اون اتفاق افتاد. از بین اون همه طلسم، یکیش به آریانا برخود کرد که منجر به مرگش شد. هیچکومشون مفهمیدن کار کدومشونه.
بعد مرگ آریانا، گلرت بلافاصله به خونه باتیلدا برگشت و اعلام کرد که میخواد برگرده. باتیلدا هم برای اون رمز تازی درست کرد و اون به خونه برگشت. اون پس از مدتی، با تحقیقات فراوان، متوجه شد که صاحب فعلی چوب مرگ، مایکی گرگورویچ هست. اون با زیرکی تمام، ابر چوبدستی رو ربود و فرار کرد. اطلاعاتی در دسترس نیست که قبل ربودن ابر چوبدستی چه اتفاقی برای گلرت افتاده. ولی میتونیم حدس بزنیم که اون رد خونین ابر چوبدستی رو دنبال کرده تا به گرگورویچ رسیده. اون بعد تصاحب ابر چوبدستی دست به جنایات وحشتناکی شد که شامل قتل مقدار زیادی مشنگ و فشفشه میشه. اون حتی بعضی از دانش آموزان دورمشترانگ رو به قتل رسوند. جادوگران و ساحره های بسیاری، از آلبوس که اون زمان توی هاگوارتز مشغول تدریس بود درخواست کردن که با اون مبارزه کنه. اما آلبوس این کار رو قبول نکرد؛ چون اون و گریندل والد باهم پیمان خونی بسته بودن و هرکدوم که میخواست به دیگری حمله کنه بی درنگ طلسم پیمان خونی(به خدا تو ویکی پدیا اینجوری نوشته بود) به دور گردنش میپیچه و سعی میکنه تا اون شخص رو خفه کنه.
بعد ها نیوت اسکمندر، که یه جانور شناس به شدت ماهر و یکی از دانش آموزان قدیمی دامبلدور بود، طلسم رو از گریندل والد دزدید و اون رو به دست دامبلدور رسوند. دامبلدور چند بار سعی کرد تا نابودش کنه، اما موفق نشد. سر انجام، در روز انتخاب وزیر سحر و جادو، نیوت اسکمندر و همراهانش گریندل والد رو شکست دادن و جلوی اون و کلک هاش رو گرفتن.(برای اطلاعات بیشتر، به سری فیلم جانوران شگفت انگیز مراجعه کنید)گریندل والد که از این اتفاق خشمگین بود، چوبدستیش رو بالا برد و به سمت کریدنس گرفت و طلسمی به سمتش شلیک کرد. دامبلدور که در اون صحنه حضور داشت، با طلسمی جلوی گریندل والد رو گرفت و بالاخره بعد مدتها، طلسم خونین شکست. اما ماجرا به همینجا ختم نشد. گریندل والد فرار کرد. (در جایی گفته نشده که قبل اون دوئل حیرت انگیز با دامبلدور، گلرت چیکار کرد) بعد مدتی که زمانش معلوم نیست، گلرت گریندل والد و آلبوس دامبلدور رودر روی هم قرار گرفتند. دو جادوگر که زمانی بهترین دوستای هم بودن، حالا چوبدستی ها رو به سمت هم نشانه گرفته بودن. شاهدان دوئل این دو جادوگر، گفتن که هرگز مثل این دوئل اتفاق نمیفته. در نهایت، گریندل والد شکست خورد و دامبلدور صاحب چوب فاتح شد. گریندل والد توی زندان خودش، یعنی نورمنگارد افتاد.
سر انجام، اون در سال ۱۹۹۸، کشته شد. اون که از کرده های خودش پشیمون بود، زمانی که ولدمورت، دنبال ابر چوبدستی میگشت، با اینکه میدونست چیزی به اون نگفت و در نهایت به دست ولدمورت کشته شد.*** تکلیفتون تو نتیجس.
8 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
49 لایک
جادو آموزان عزیز
لطفا تکالیف رو به موقع ارسال کنید
با تشکر
پروفسور بلک🖤
پرفسور بلک
لطفا بهم بک بدید
سلااامم خوبیییی
بیا پیوی یکم بفریمممم دلم تنگتههه
سلاممممممممم
باشه الان میامممممممممم
بک میدممممم🐑💭
فالووو کنننننن💗💭
سارییی ولیییی پینننن؟ 🐑💗
عععععر خیلی خفنههه
این تعریفا از تو بعیده
رخصت😏
اه اه
ادا شاخا رو برام درنیار چون اصلا بهشون نمیخوری
فرصت😏
نگا نگا
یه ماه نیست با تستچی آشناس بعد برا من قیافه میاد
حرص نخور پیر میشی
نه بابا
نه که هودت اصلا حرص تمیخوری
بیب بیب
یه سوال
حالا واقعا دامبلدور و گریندلوالد عاشق هم بودن؟(هنوز جانوران شگفت انگیزه ندیدممم🥲)
یعنی ه.م…ج…ن.س.گ….ر…ا بودننن؟؟؟
آره
رولینگم تاییدش کرده
آره
پروفسور من تکالیف رو ارسال میکنم ولی تایید نمیشه
این مسئله باعث میشود تا دامبلدور و گریندلوالد در نهایت در یک دوئل شرکت کنند. شاید دیگر خبری از پیمان خونین نباشد اما هنوز به دلیل عهد و پیمان آنها، ارتباطی قوی بین این دو شخصیت وجود دارد.
کاملا درسته دوشیزه والد
گروهتون؟
گریفیندور
۱۰ امتیاز به گریفیندور میرسه💙
ممنون پروفوسور🤍
دوشیزه والد مگه شما اسلیترین نبودین؟
مال شیش ماه پیشه😂
اونموقع نه فیلم رو کامل دیده بودم نه کتاب رو کامل خونده بودم نه تست داده بودم....
بعدش که تست دادم اومد اسلیترین
دنیز من پارت دادمممممم
چه عجب.
برم بخونم
از عجایب دنیاس🤣
دامبلدور قصد داشت تا با خواندن طلسم از برادرزادهاش محافظت کند اما طلسم او و گریندلوالد با هم تلاقی پیدا کردند و پیمان خونین خراب شد، زیرا طلسم دامبلدور از روی عشق بود، در حالی که طلسم گریندل والد پر از خشم و نفرت بود. شکستن پیمان خونین کار سختی است، زیرا قدرت بسیار زیادی دارد. این پیمان تنها چیزی بود که این دو جادوگر را از نبرد با یکدیگر بازمیداشت. همچنین سوگند مقدس آنها دیگر کارساز نیست و رابطه آنها اکنون مانند آن پیمان خونین، نابود و خرد شده است.