عشق حقیقیp²

اینجا معلوم میشه شخصیتا کیه ولی بازم ممکنه بیارم

[عشق در نگاه اول؟...] اره طبیعی بود...البته فک کنم چون اون یهو نگام کردو وایساد...اولش فک کردم بخاطر یونجون اون شکلی کرد ولی وقتی فهمیدم بخاطر من بوده...شوکه شدم... یونا:اون چش شده... چرا یهو وایساد ...صبر کن... ا/ت:حتا نمیزارم حرفشو بزنی... یونجون:چته چرا این شکلی نگا میکنی؟ ا/ت:بس کن یونجون بسه دیگه نمیخوام از روز اول با دعوا شروع شه.... اره دوست نداشتم ولی اون موقع تنها چیزی که به ذهنم رسید این بود که ...اون عاشقم شده و خوب اره واقعا عاشقم شده بود ولی من به عشق در نگاه اول اعتقاد ندارم ولی اون داره...نمیدونم هر کسی میتونه تو نگاه اول عاشق یه دختر مثل بشه؟یونجونم دقیقا از همین می ترسید که متاسفانه یا خوشبختانه نمیدونم،همین طورم شد. تهیونگ:چون دوست دارم این شکلی نگاه کنم حالا نه که خودت خیلی... یونجون:من برادرشم تو چی؟ دهن همه اونجا باز مونده بود چون همه فک میکردن من نامزدشم ولی خوب شد که فهمیدن...یجورایی یه نفعم بود ولی برای داداشم بد شد...مثل اون دخترا... (یونجون شی....من میخواستم بگم که از چند وقت پیش...) یونجون:من دوست دختر ندارم نمیخوام داشته باشم خواهرم و دارم حالا... ا/ت:داداش بنده خدارو ترسوندی چرا این شکلی میکنی؟ یونجون:من تورو دارم دوست دختر.... (یونجون شییییییی) یونجون:آهیششششش خدا خودت کمکم کن آخه این همه پسر تو این مدرسه هست چرا چسبیدین به من اخه؟من نمیفهمم یونا:چونکه تو جزو سه مرد جذاب مدرسه ای... طبیعیه یونجون:خدایااا o(╥﹏╥)o بگذریم ولی ته ته اونجا داشت آتیش می گرفت مطمئنم اگه من اون اول کاری جلوشان نمیگرفتم مدرسه میرفت رو هوا... زینگگگگگگ* جیمین:ااااااااا ببین کی اینجاست....نمیدونستم اونم تو کلاس ماست تهیونگ:بس کن آقای پارک جیمین تا اون روم بالا نیو... معلم:سلام بچه ها من استاد جدید ریاضیتون هستم و امسال اومدم این مدرسه پس زیاد آشنایی باهاتون ندارم ا/ت:آخه چرا باید روز اول زنگ اول ریاضی داشته باشیم؟ معلم:من آقای جانگ هستم و خوب نمیخوام زیاد وقت طلف کنم بریم سراغ حضور غیاب؟

پارت سه بزارم؟

الان بهم خبر دادن لایک نکردی...