استارگل جریانات جنگ داخلی. نظر و کامنت ( توی نظرسنجی نظرات) یادت نره!
نظرسنجی
StarGirl (CivilWar)
لینک کوتاه
توجه!
محتوای ارائه شده در این سایت توسط کاربران تولید می شود و تستچی نقشی در تهیه محتوا ندارد بنابراین نمایش این محتوا به منزله تایید یا درستی آن نیست. مسئولیت محتوای درج شده بر عهده کاربر سازنده آن می باشد.
پارت ۴۹؟ این داستان: سقوط یک امپراطوری
داداشش من یه ماهه منتظرم تروخدا پارت پنجاهو بزاررر😭😭😭💔
تو نظرسنجی تو اینجا باید نظر بدی نظر بده✅🤝
تو همین نظرسنجی بالا؟قبلا نظر دادم..
عزیزم ممنونم از نظرت فعلا درحال نوشان دو داستان جدا هستم، درمورد استونی و وینتر ویدیو داخل پروفایلم میتونی بهشون مراجعه کنی، اما بعد از اونها ادامه ی این داستان رو خواهم گذاشت.
۴ روز بعد
صبا: پپر فکر میکنم اینجا به کمکت نیاز داریم، خواهش میکنم برگرد. پپر: وضعیت چقدر بده؟ صبا: ۴ روزه حرف نزده. پپر: ببینم چیمیشه...
صبا: روز ها رو شبیه مجسمه روی کاناپه میگذرونه و شب ها هم توی کارگاه درحال درست کردن پاهای متحرک برای رودی. من نمیدونم باید چیکار کنم پپر. پپر: دارم میام ...
. ( پس از رسیدن به داخل جت صبا تونی رو روی یکی از تخت ها میزاره و به سمت فرمون جت میره به فرایدی دستور میده تا به پایگاه اونجرز بره. و بعد برمیگرده.) صبا: بزار کمکت کنم. تونی: برو اون ور، خودم از پسش برمیام. صبا: باید راکتورت و عوض کنی، صورتت هم زخم شده. ( دقایقی بعد) صبا : یه بار دیگه وقتی دارم الکل میزنم به زخمت تکون بخوری ، میزنمت. تونی:( سکوت)
تونی: فرایدی، برو به سمت خونه. صبا: ولی... تونی: حوصله ی بحث ندارم. صبا: باشه.
(تونی روی زمین دراز کشیده، زخمی.) صبا: پاشو بریم. نیاز به درمان داری. تونی: اینجا چیکار میکنی؟ تونی: بالاخره باید یکی کمکت میکرد یا نه؟ تونی: الان ؟ دیگه دیره. ( صبا به تونی کمک میکنه بلند بشه ، با سپر استیو از اون محل خارج میشن.) تیچالا: تو. صبا: آره من. کینگ تیچالا شما میتونید با زیمو از اینجا برین. زیمو: فک نمیکردم تو با پای خودت بیای اینجا. صبا: اووو عزیزم با پای خودم نیومدم، با جت اومدم. فرایدی در و باز کن. تونی: تو نمیتونی جت و برونی... صبا: فرایدی کمک کرد.
تونی: did you know? steve: i didn't know it was him. Tony: don't bullshit me rogers , did you know? Steve:...yes
steve: Tony listen , it wasn't him. Tony: I don't care , he killed my Mom...
Steve: he is my friend. Tony: So Was I.
(مکان نگهداری ابر سربازان )
زیمو: امپراطوری که از دشمن ضربه بخوره، باز هممیتونه اقتدارش رو بدست بیاره. اما اون امپراطوری که از درون ساقط بشه، تا ابد... نا×بود شدست.
صبا: من اینجا نیستم که جلوتونو بگیرم ، بزنین همو لت و پار کنین. چرا که نه. فقط یادتون باشه، قبلا یک گروه نه، بلکه یک خانواده بودین. ( صبا نزدیک استیو میشه و در گوش زمزمه میکنه) صبا: اینجا پایان کار نیست، باید بهش درباره ی عملیاتی که انجام شده بود توسط باکی میگفتی، هنوز هم دیر نشده...لطفا استیو، این یک بازی نیست.قبلا همگفتم تنها کسی که میتونه به این فاجعه پایان بده ،تویی. ( با یک حرکت نمایشی در هوا از زمین فرودگاه محو میشه.)
من چجوری میتونم بین دو شخصی که از اول من رو بزرگ کردن و نگهداری کردن یکی رو جدا کنم؟ استیو تو توی تمام جنگ ها مبارزه ها وقت هایی که من روی زمین افتاده بودم و دیگه توان ادامه دادن نداشتم تو من رو روبه جلو هل میدادی و دستم رو میگرفتی، من این رو از تو یاد گرفتم که هیچ وقت تسلیم نشم. و تو ، تونی، تو هیچوقت نذاشتی آسیبی به من برسه...تو مثل پدرم بودی. چطور میتونین بار ها به من زنگ بزنین که.. باعث بشین من به دیگری خیانت کنم؟ استیو: صبا الان موضوع متفاوته... صبا: عا عا نزدیک من نیا!
صبا: خب دیگه بلا بلا بلا خیلی حرف میزنن ،جر و بحث . الانم که پیتر هم صدا کرد تونی و نزدیکه که بهم حمله کنن. یک ...دو ...سه.. تلپورتتت. ( صبا به بین اونها تلپورت میکنه و می ایسته دوتا پیستولش رو درمیاره و به سمت جفتشون نشونه میره.) صبا: از جاتون تکون بخورین ، شلیک میکنم. تونی: چیکار میکنی؟ صبا: از من چه توقعی داری؟ که ساید انتخاب کنم؟ آره کپ؟ با تو باشم؟ با تونی باشم؟ نه نه نه، تونی بارها بارها از من محافظت کرده به من خیلی چیز ها یاد داده. و تو استیو تو استاد من، مربی من و کاپیتان ما هستی.