اینجا هر چقدر خواستی میتونی شعر بگی و شعر معرفی کنی
نظرسنجی
محفل شعر
لینک کوتاه
توجه!
محتوای ارائه شده در این سایت توسط کاربران تولید می شود و تستچی نقشی در تهیه محتوا ندارد بنابراین نمایش این محتوا به منزله تایید یا درستی آن نیست. مسئولیت محتوای درج شده بر عهده کاربر سازنده آن می باشد.
گفتم به نیرنگ وفسون ،پنهان کنم ریش درون
پنهان نمی ماند که خون بر آستانم می رود
محمل بدار ای ساروان تندی مکن با کاروان
کز عشق آن سرو روان گویی روانم میرود
در ره او چو قلم گر به سرم باید رفت
با دل زخمکش و دیدهٔ گریان بروم
نذر کردم گر از این غم به درآیم روزی
تا در م.یکده شادان و غزلخوان بروم
به هواداری او ذره صفت، رقصکنان
تا ل.ب چشمهی خورشید درخشان بروم
ای نسیم سحر آرامگه یار کجاست؟
منزل آن مه عاشقکش عیار کجاست؟
شب تار است و ره وادی ایمن در پیش
آتش طور کجا موعد دیدار کجاست؟
هر که آمد به جهان نقش خرابی دارد
در خرابات بگویید که هشیار کجاست؟
گفتم خرابت میشوم
گفتا تو آبادی مگر؟
جمعی به در پیر خرابات خرابند
قومی به بر شیخ مناجات مریدند
یک جمع نکوشیده رسیدند به مقصد
یک قوم دویدند و به مقصد نرسیدند
ان چنان الوده است
عشق غمناکم با بیم زوال
که همه زندگیم می لرزد
مثل این است که از پنجره ای
تک درختم را سرشار از برگ
در تب زرد خزان می نگرم
ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی دل بی تو به جان اومد وقت است که بازآیی
درد عشقی کشیده ام که مپرس
زهر هجری کشیده ام که مپرس
گشته ام در جهان و آخر کار
دلبری برگزیده ام که مپرس
در نومیدی بسی امید است
پایان شب سیه سپید است
صدا کن مرا
صدای تو خوب است
صدای تو سبزینه آن گیاه عجیبی است
که در انتهای صمیمیت حزن می روید
-نیما یوشیج