کسی از درد کشیدنش نشنیده بودکسی داستان زندگیش را نمیدانستفقط چیزی درونش وجود داشت که اجازه نمیداد زندگی کندزندگی به کامش تلخ کرده بود و خستهبود در سرنوشتش چیزی به نام خوشبختی وجود نداشت او محکوم به درد کشیدن بود خوب میدانست که جایی در دنیای هیچکس نداردودنیای تاریک خودشرا ساختهبوددنیاییکهآرامشداشتبه دورازآدمابوددنیایشدرسیاهیغرقبود هرکسیواردشمیشدمیتوانستمرگرا بهمعنایواقعی تداعیکندبرایشزیبابود کهتنهابوددر دنیاییکهکسیدوستش نداشتهباشدزندگیشرابسازد
نظرسنجی
بہ بآد میگم ټآ صبح بخۅںہ
لینک کوتاه
توجه!
محتوای ارائه شده در این سایت توسط کاربران تولید می شود و تستچی نقشی در تهیه محتوا ندارد بنابراین نمایش این محتوا به منزله تایید یا درستی آن نیست. مسئولیت محتوای درج شده بر عهده کاربر سازنده آن می باشد.
تمام وجودت مال منهه
مردآبی چؤن من ,,
مدارا نکن با این دار مکافات
شب ما یکی بود ، اما تاریکی هایمان فرق داشت
نه مرا پای گریز ، نه مرا تاب نگاه
چیزهایی هس که میخوام بهت بگم
اما میزارم زندگیتو کنی
دلتنگت
منم همین طور
چرا نمیاییییی
دلم واست آنقدرررر تنگ شده
گلوعلی بس کن
لوتتتتت
کویررررر