-در روزگاری زندگانی به سر می‌بریم که عاشق بودن در آن جرمی نابخشودنی ست-

برای دوستی که هیچوقت نتونستم باهاش آشنا شم... خیلی زود دیر میشه نه؟ این رو باید حسش کرد. به هر حال این شعر از طرف من تقدیم به تو:)) 1403/10/3

کاش میدانستی جایی در این کره خاکی همچنان چشم به انتظارت نشسته ام ....همچنان وفادار به عهد خویش هرچند تو آن را از یاد برده باشی؛همان عهدی که در خموشی با هم بستیم کاش میدانستی آغوشم هنوز هم تو را تمنا میکند و شانه ام همچنان پذیرای اشک ها و غم ها و دردهایت است و کاش میدانستی این چشمان همچنان تو را آن گونه با عشق مینگرند که روزگاری... _یادداشت ¹⁴⁰³/⁸/²²_ (برای یک دوست)