
یلدا همگی مبارک من کاپیتان به همتون یلدا تولد تستچی رو تبریک میگم امروز بهترین روز هست امشب رو با پدر تستچی عمو ممد توی بلاگ جشن بگیریم لطفا زیر این چارسو برای همدیگه روز خوبی رو آرزو کنید

یلدا همگی مبارک من کاپیتان به همتون یلدا تولد تستچی رو تبریک میگم امروز بهترین روز هست امشب رو با پدر تستچی عمو ممد توی بلاگ جشن بگیریم لطفا زیر این چارسو برای همدیگه روز خوبی رو آرزو کنید

متن سمت چپ: فرد:من گند زدم من یه بدرد نخورم کاپیتان:هی اینطوری نگو شکست بخشی از زندگی متن سمت راست: کاپیتان:من بیچاره تنهام به همه کمک کردم اما هیچکس به من کمک نکرد

بزن باران ببار از چشم من بزن باران بزن باران بزن که شاید گریه ام پنهان بماند هر جا که هستی این آهنگ رو بخون و بعدش چند لحظه سکوت کن و آرزوی بارون کن

حیف خیلی دوست دارم ادامه داستانم رو بسازم ولی هم امتحانات و هم درس ها نمیزاره راستی که کاپیتان چپی دراویثور یه اهریمن

من یه نکته اشاره کنم این عصای دست کاراکترم عصای جادوگری نیست! عصای راه رفتن تزئيني آخه یه چند نفر فکر کردن جادوگری

این یه تشکر بابت هدیه از طرف خبرنگار ارشد ازت ممنونم سخن با ناظر:ناظر اینو منتشر کن قدر دانی

خب نوبت منه این چالشو انجام بدم من کاپیتانم ک:کار درست ا:آدم حسابی پ:پیروز ی:یارهمه ت:تنها ا:آدم حسابی ن:نارو خورده م:مرد عاقل

من کلی داستان نوشتم و هنوزم مینویسم و سه تا داستان برتر دارم که اینا هستن که اولیش ماجراجویان دومیش اسمش ترور سومیش ها کلاس ما و اینا داستان های طلایی من هستن و کلی روشون کار کردم و یه پایان غم انگیز هم هر سه تاشون دارن البته قسمت های آخریش ولی در کل قشنگن اومدم از شما نظر بخوام ببینم کدوم رو تعریف کنم
بتظرتون این داستان رو کامل براتون بزارم داستان: از خواب پرید یادش افتاد توی میدون جنگ بود آخرین چیز که یادش بود این بود که پادشاه طلایی رو با شمشیر شکست داد و پادشاه طلایی در آخرین لحظه عمرش یهش ضربه زد صدایی اومد و......

شاید گوگل عاشق یه ربات شده که همیشه از همه میپرسه آیا شما یک ربات هستید؟ تا عشقشو پیدا کنه

میگم شما توی یه بازی اگه حرفه ای ترین آدمم باشید به محض اینکه بخواید از قدرتتون تو بازی فیلم بگیرید حتی ضعیف ترین هیولا ها هم قدرتشون زیاد تر از شما میشه! این خیلی عجیبه اگه برات پیش اومده دنبال کن

چه خوش گفت فردوسی پاک زاد که رحمت بر آن تربت پاک باد میازار موری که دانه کش است که جان دارد و جان شیرین خوش است

یک مردی توی قلعه ی قدیمی زندگی میکنه هر روز ظهر،وقتی خورشید وسط آسمونه ، هیچ سایه ای از خودش نمی بینه! اما همین مرد،وقتی شب می شه و ماه در میاد،سه تا سایه از خودش روی زمین میبینه! سوال؛چطوری ممکنه فردی در روز سایه ای نداشته باشه ولی توی شب سه تا سایه داشته باشه؟ جایزه؛هرکسی جواب درست رو بده بهش ۱۰۰۰ سکه میدهم

فردا روز دانش آموز است من این روز رو به همه تبریک میگم هر روزتون شادی امید خوشبختی
فکر کن سلاحی در دست داری و فردی جلوی تو ایستاده کلماته تو آسیب بیشتری بهش وارد میکنه یا سلاح؟ کاپیتان دانیال